مروری بر داستان رسیدن حاشیه­‌ی جفت قالی اردبیل به موزه­‌ی ریتبرگ زوریخ، به بهانه­‌ی نمایش آن در نمایشگاه «مسیری که هنرها پیموده‌­اند، ابژه‌­ها چگونه سر از موزه‌­ در آوردند؟» (موزه­‌ی ریتبرگ، ژوئن ۲۰۲۲- ژوئن ۲۰۲۳)


موزه‌­ی ریتبرگ شهر زوریخ، از بزرگترین موزه‌­های کشور سوییس است و توسط شهرداری زوریخ اداره می­‌شود. این موزه میزبان مجموعه‌­ی بسیار بزرگی از هنرهای مربوط به آسیا، افریقا، امریکا و اقیانوسیه است که بخشی از آن­ها در سالن‌­ها و بخش دیگر آن در مخزن‌­های باز این موزه، در دیدرس عموم بازدیدگنندگان قرار دارد. مجموعه­‌های این موزه مشتمل بر حدود ۲۳ هزار اثر هنری و ۳۷ هزار عکس قوم‌­نگارانه است. این موزه علاوه بر نمایش آثار دائمی خود، نمایشگاه­‌های موقتی مرتبط با آثار خود نیز برگزار می­کند.

نمایشگاه «مسیری که آثار هنری پیموده‌­اند، ابژه‌­ها چگونه سر از موزه‌­ درآوردند؟۱» در ماه ژوئن ۲۰۲۲ آغاز شد و تا ژوئن سال آینده ادامه دارد. همانطور که از عنوان این نمایشگاه برمی‌­آید، ایده­‌ی محوری آن، رصد کردن و پی گرفتن مسیر سفرهایی است که آثار مختلف برای رسیدن به این مجموعه­‌ی هنری طی کرده‌­اند، و ماجراهایی­ که از سر گذرانده‌­اند. در این نمایشگاه صدها اثر همراه با اسناد و مدارک مربوط به خریداری، تغییر مالکیت، و رکورد­های اولیه‌­ی آن­ها در گزارش‌­ها و کاتالوگ‌­های قدیمی، همراه با دیگر اسناد چندرسانه‌­ای مرتبط، به نمایش گذاشته شده­ است. ایده‌­ی محوری این نمایشگاه در استیتمنت ورودیِ نمایشگاه، به این صورت شرح داده شده است:


«موزه­‌ی ریتبرگ با برگزاری نمایشگاه «مسیری که هنرها پیموده‌­اند» تلاش می‌­کند داستان‌­های مربوط به آثاری که در مجموعه­‌های خود دارد را روایت کند و این داستان‌­ها را از منظری کاملاً جدید، بنگرد. این نمایشگاه تنها بر مسئله‌­ی هنرمندان و توانایی‌­های خلاقانه­‌ی آن­ها متمرکز نیست، بلکه بر یک مسئله‌­ی بنیادین دیگر توجه دارد: مجموعه­‌ها در آغاز چگونه ساخته شدند؟ چرا این آثار در زوریخ هستند و چگونه به موزه­‌ی ریتبرگ راه یافتند؟ در این مسیر، چگونه دست به دست شدند و در این فرایند دستخوش چه تغییراتی شدند؟

تمرکز این نمایشگاه بر بیوگرافیِ آثار است. هر شیئ که در اینجا می­‌بینید زندگیِ خود را دارد، داستان­‌هایی از سر گذرانده است، و برای هدف مشخصی ساخته شده است. در تملک افراد مختلف در آمده است و در طول مسیری که پیموده است از فرهنگ‌­ها و مناطق بسیار متفاوتی عبور کرده است، معناهای متفاوتی به خود گرفته است و تا به موزه برسد،  ارزش‌­هایش و حتی گاه شکل ظاهری‌­اش دستخوش تغییراتی شده است.» دریافت بروشور نمایشگاه (آلمانی و انگلیسی)


بعد از ماه‌­ها انتظار، روز بعد از افتتاحیه­‌ی نمایشگاه، به موزه­‌ی ریتبرگ رفتم. با وجود آنکه از چند ماه قبل درباره‌­ی آثار ایرانی که قرار بود در این نمایشگاه به نمایش درآیند مطلع شده بودم، اشتیاق دیدن این آثار محرک اصلی‌­ام برای دیدن از این نمایشگاه بود. آثار ایرانی این نمایشگاه عبارتند از تعدادی آثار مفرغی لرستان که مربوط به مجموعه­‌ی شخصیِ مجموعه‌­دار سوییسی، رودولف اشمیت۲ ، بوده است و پس از مرگش در آغاز دهه ۱۹۷۰ میلادی توسط خانواده­‌اش به موزه اهدا شده‌­اند، برگ‌­هایی از یک مرقع هند و ایرانی شامل یک قطعه سیاه مشق متعلق به قرن نهم یا دهم هجری، و یک مجلس نگاره منسوب به معین مصور، و بالاخره قطعه‌­­ای از حاشیه­‌ی قالی اردبیل. آنچه بیش از همه­‌ی آثار در نظرم جالب توجه­ و تأمل­‌برانگیز آمد، همین قطعه‌­ی کوچک از یکی از قالی‌­های اردبیل بود. مواجهه­‌ی من با این قطعه فرش،­ تجربه­‌ی بازدید از این نمایشگاه را برایم به تجربه‌­ای منحصربه­‌فرد و ویژه بدل کرد. با آنکه پیشتر وصف آن را از کیوریتور هنر اسلامی و خاور نزدیک این موزه، اکسل لانگر۳،­ شنیده بودم، مواجهه با آن برایم یکسر تازگی داشت.

پیش از ورود به داستان این قطعه­‌ی کوچک از حاشیه­‌ی قالیِ اردبیل، به شرح مختصری درباره­‌ی تاریخچه و مشخصات فرمی و زیبایی‌­شناختیِ یک جفت قالی که با عنوان «قالی اردبیل» شناخته می‌­شوند، می‌­پردازم. قالی‌­های دوگانه‌­ای که به اختصار «قالی اردبیل» نامیده می­‌شوند­، متعلق به بقعه­‌ی شیخ صفی‌­الدین اردبیلی بوده‌­اند. به گفته‌­ی ادوارد استبینگ۴ (۱۸۹۳) که بعدها مورد تأیید سایر پژوهشگران نیز قرار گرفته است، این جفت قالی به سفارش شاه تهماسب صفوی برای بقعه­‌ی جد خود شیخ صفی، به مقصود کاشانی سفارش داده شد. علی‌­رغم اتفاق نظر بیشتر منابع درباره‌­ی بافت این قالی در یک گارگاه سلطنتی و به دستور و سفارش شاه تهماسب، تورج ژوله در پژوهش‌­های خود انتساب یا ارتباط این قالی­‌ها با دربار شاه تهماسب را به دلایلی رد می­‌کند. عدم تطبیق ترکیب­‌بندی رنگیِ این دو قالی با قالی‌­های درباری هم­‌عصر خود، وجود امضای مقصود کاشانی که آشکارا او را به عنوان خالق یا اهداکننده‌­ی آن­ها معرفی می­‌کند به جای عبارتی همچون «فرمایش شاه تهماسب»، و همچنین روحیه‌­ی بارز زراندوزی و خسّت شاه تهماسب حتی در پرداخت حقوق هنرمندان کتابخانه­‌ی سلطنتی، از مهم­ترین دلایلی هستند که ژوله در رد این فرضیه مطرح می­‌کند۵.

قالی‌­ها که بر اساس تاریخ ثبت شده روی آن­‌ها، در سال ۹۴۶ هجری قمری خلق شده‌­اند، به مدت سه قرن و تا قبل از انتقال‌شان به انگلستان در اواخر قرن نوزدهم میلادی، در همین بقعه قرار داشتند. این دو قالی جدا از تفاوت در ابعاد امروزی‌­شان، تا حدود زیادی مشابه یکدیگر هستند. با این وجود، در جزئیاتی از طراحی، تکنیک بافت و کیفیت پشم آن­ها تفاوت‌­هایی وجود دارد. تار و پود هر دو قالی­ اردبیل از ابریشم است و پرز آن­ از جنس پشم است. گره­‌های این دو فرش از نوع فارسی است و نقشه­‌ی کلیِ آن­ها، لچک و ترنج است. کلِ زمینه‌­ی هر دو قالی­ با طراحیِ یکپارچه پوشانده شده است. حاشیه‌­ی قالی اردبیل ویکتوریا و آلبرت متشکل از چهار ردیف است که یکی حاشیه‌­ی میانی اصلی و سه‌تای دیگر حاشیه‌­های باریک‌­تر کناری را تشکیل می‌­دهند. با توجه به قرینه بودن این دو قالی، به احتمال زیاد حاشیه‌­ی مفقود شده‌­ی قالیِ موزه­‌ی لس‌­آنجلس نیز به همین صورت بوده است. دو چراغ متصل به دو سر ترنج مرکزی در دو سوی زمینه­‌ی هر دو قالی در حد فاصل ترنج و اولین حاشیه­‌ی داخلی وجود دارد­ که تداعی کننده‌­ی قندیل­‌های مساجد است۶. طرح لچک­‌ها، به صورت ربع ترکیب­‌بندی مشابه اما ساده‌­تر ترنج‌­های مرکزی است، که در مورد قالیِ اردبیل لس‌­آنجلس، بخش‌­هایی از آن کاسته شده است و شکل امروزیِ آن تنها بخش کوچکی از آن­ها باقی مانده است. ترنج مرکزیِ هر دو قالی­ با حلقه‌­ای متشکل از شانزده شمسه­­‌ی بیضوی نوک تیز در گرداگرد آن­ احاطه شده است. بر روی کتیبه­‌ی کوچکی که در قسمت فوقانی هر دو قالی، در حد فاصل دو لچک بالایی و زیر حاشیه­‌ی داخلی، آمده است، این بیت از حافظ نوشته شده است: «جز آستان توام در جهان پناهی نیست/ سر مرا بجز این در حواله­‌گاهی نیست». در زیر این بیت امضای مقصود کاشانی، که احتمال می‌­رود طراح، بافنده­، سرپرست کارگاه بافندگی، یا حتی مرمت‌گرِ آن­‌ها۷ بوده است، به این صورت آمده است: «عمل بنده­ درگاه مقصود کاشانی سنه ۹۴۶».


حاشیه‌ی قالی اردبیل با امضای مقصود کاشانی، عکس از Steven Zucker

در نقشه­‌ی زمینه‌­ی قالی­‌ها از ده رنگ استفاده شده است که همگی از رنگدانه­‌های طبیعی، همچون پوست انار و نیل گرفته شده است. به همین دلیل در نقاط مختلف این دو قالی تفاوت‌­های جزئی در درجات تیرگی و روشنی رنگ‌­ها به چشم می‌خورد و همین مسئله باعث به وجود آمدن نوعی تأثیر بصریِ موج‌­مانند در زمینه­‌ی آن­ها شده است. نقوش گیاهی پیچان و درهم که عنصر غالب در طراحیِ زمینه­‌ی قالی‌­ها است، عناصر بصری رایج در طراحی دوره­‌ی صفوی است. پرز پشمیِ قالی­‌ها کیفیت رنگ خود را بسیار بهتر از تار و پود ابریشمی آن­ها حفظ کرده است و تراکم بسیار بالایی دارد. در هر ده سانتیمتر مربع از قالی اردبیل لندن در حدود ۳۵۰۰ گره وجود دارد. تراکم گره­‌های قالی اردبیل لس­‌آنجلس از آن نیز بیشتر است و با توجه به یکسان بودن نقشه­‌ی هر دو، به نظر می­‌رسد قالیِ لس‌­آنجلس کمی فشرده‌­تر بافته شده بود و به همین دلیل از ابتدا ابعاد آن کمی کوچکتر از همتای خود بوده است۸. همین تراکم بالای گره‌­ها است که امکان ایجاد جزئیاتی به این ظرافت را در طراحیِ فرش میسر کرده است. ابعاد امروزیِ قالی اردبیل موزه­‌ی ویکتوریا و آلبرت ۱۰.۵۱ در ۵.۳۵ متر و ابعاد همتای آن در موزه‌­ی شهر لس‌­آنجلس، ۷.۲۸ در ۴.۱۱ متر است۹.

زیبایی منحصر به‌فرد قالی­‌های اردبیل مورد توجه ویژه‌­ی هنرشناسان و مورخان هنر غربی قرار گرفته است، تا جایی که بسیاری آن­ها را در فهرست شاهکارهای هنری دنیا قرار می­‌دهند. ژان پاول گتی۱۰، مجموعه‌­دار امریکایی و مالک پیشین قالی اردبیل لس‌­آنجلس، در سال ۱۹۶۵ نوشته است: «وقتی جیمز ای. ویستلر۱۱، نقاش بزرگ امریکایی، قالی اردبیل را دید، اعتراف کرد مبهوت زیباییِ این قالی شده است و اذعان کرد “ارزش این قالی به تنهایی از تمام تصاویری که تاکنون نقاشی شده است بالاتر است”»۱۲. باید یادآور شد چنین سخنانی در وصف زیباییِ فرش ایرانی، منحصر به قالیِ اردبیل و ویستلر نیست، بلکه دیگر هنرمندان و هنرشناسان و مورخان غربی هنر به زیبایی و ظرافت بی‌همتای فرش­ ایرانی اذعان کرده­‌اند، توصیف‌­ها و سخنان مشابهی در وصف آن­ها آورده‌­اند، یا از آن به عنوان منبع الهام خود یاد کرده‌­اند. پوپ۱۳ (۱۹۳۹) در بخش مربوط به هنر فرش‌بافی در کتاب «سیری در هنر ایران۱۴» این جمله از جان سینگر سارجنت۱۵ را درباره‌ی قالیِ هرات موزه‌­ی گاردنر نقل می‌­کند: «من امروز تصویری دیدم که از تمام نقاشی‌­هایی که تاکنون کشیده شده است، زیباتر است۱۶».

قالی اردبیل، منبع: سایت موزه‌­ی ویکتوریا و آلبرت


بر اساس اسناد ضبط شده و به جای مانده از دوران قاجار و پهلوی، می­‌دانیم ده‌­ها قالی و گلیم دیگر، در کنار دیگر آثار هنری با ارزش همچون پارچه‌­ها و ظروف و قندیل‌­ها و نسخه‌­های خطی، در بقعه­‌ی شیخ صفی وجود داشته است که بسیاری از آن­ها طی دوره‌­های نابسامانی سیاسی در دوران بعد از فروپاشی حکومت صفوی، و به دلیل سوءمدیریت و بی‌کفایتی و خیانت مسئولان و خادمان وقت، غارت شده یا از بین رفته است۱۷. در این میان، اطلاعات روشن و دقیقی از سرنوشت قالی‌­ها و گلیم‌­هایی که روزی این بقعه را مفروش می‌­کردند، در دست نداریم۱۸. با این وجود، در بسیاری از منابع درباره­‌ی این دو قالی پشمی تاریخ‌­دار با امضای مقصود کاشانی، سخن گفته شده است.

با این همه، در دنبال کردن سرنوشت این دو قالی، خواه تا زمانی که در بقعه­‌ی شیخ صفی بودند و خواه پس از خروج‌شان از ایران، با پیچیدگی‌­ها، ابهامات و رویدادهای عجیبی مواجه می­‌شویم که به افسانه­‌ها و خیال­‌پردازی‌­های پیرامون آن­ها دامن می‌­زند۱۹. بیشتر پژوهش‌­ها و منابعی که درباره­‌ی این دو قالی در دست داریم، آمده است که این دو قالی را تولیت وقت بقعه برای تأمین هزینه‌­های بازسازی گنبد بقعه که بعد از زلزله­‌ی اواسط دوره­‌ی قاجار آسیب دیده بود، از طریق واسطه­‌ای به کمپانی سوییسی انگلیسی زیگلر۲۰ می­‌فروشد۲۱.

هر دوی این قالی‌­ها زمانی که از بقعه بیرون آورده می­‌شوند، آسیب دیده بودند و باید مرمت می­‌شدند. این دو قالی توسط کمپانیِ ونسان رابینسن۲۲ خریداری می‌­شود و سپس یکی از آن­ها در سال ۱۸۹۳ میلادی به مجموعه­‌ی ساوت کنسینگتون۲۳ وارد می‌­شود، مجموعه‌­ای که بعدها به موزه‌­ی ویکتوریا و آلبرت۲۴ لندن تبدیل می‌­شود. شهرت این قالی که ابعاد بزرگتری داشته و در فرایند مرمت به ظاهری بسیار نزدیک به صورت اولیه‌­ی خود می‌­رسد، بسیار بیشتر از همتای خود است و اغلب زمانی که سخن از «قالی اردبیل» به میان می‌­آید، منظور همین قالی است. قالیِ دیگر، که ابعاد کوچکتری دارد و بخش‌­هایی از آن برای مرمت همتای خود در موزه‌­ی ویکتوریا و آلبرت استفاده شد، به امریکا می‌­رسد و در سال ۱۹۵۳ میلادی توسط ژان پاول گتی به موزه­‌ی هنر شهر لس‌­آنجلس۲۵ اهدا می­‌شود و تا امروز در همان‌جا نگهداری می‌­شود.

قالیِ اردبیل لس‌­آنجلس نسبت به قالی اردبیل لندن کمتر شناخته شده است و تا چند دهه پس از ورود همتای خود به موزه­‌ی ویکتوریا و آلبرت، حتی بسیاری از اهل فن از وجود آن بی‌خبر بودند. در چند گزارش ثبت شده است زمانی که ویلیام موریس۲۶ پیشنهاد خرید قالیِ اردبیل را به موزه‌­ی ویکتوریا و آلبرت داد، بر یگانه بودن آن تأکید می­‌کرد۲۷. در کاتالوگ مربوط به مجموعه‌­ی اولین مالک امریکاییِ قالیِ اردبیل لس­‌آنجلس، یعنی چارلز تی. یرکس۲۸، آمده است که تنها شرط شرکت ونسان رابینسون برای فروش این قالی این بوده است که این قالی هرگز نباید به انگلستان بازگردد۲۹. باید یادآور شد حتی امروز نیز در برخی از پژوهش­‌ها، فارسی زبان یا غیر آن، هنگامی که سخن از قالی اردبیل می‌رود، تنها به قالیِ اردبیل ویکتوریا و آلبرت اشاره می‌­شود، گویی جفت دیگر آن هرگز وجود نداشته است. در مواردی قابل تشخیص نیست که آیا نگارنده­‌ی آن متون از وجود جفت دیگر بی اطلاع­ بوده است یا به دلیل شهرت بیشتر قالی ویکتوریا و آلبرت، همتای لس‌­آنجلس آن را دارای اهمیت کمتری پنداشته است و بنابراین اشاره‌­ای به آن نکرده است.   

قالیِ اردبیل لندن پس از خروج از بقعه­‌ی شیخ صفی و پیش از ورود به موزه­‌ی ویکتوریا و آلبرت دست کم دو بار تغییر مالکیت داده است، و همتای آن در امریکا قبل از ورود به موزه­‌ی شهر لس‌­آنجلس دست کم در مالکیت چهار نفر بوده است. در این میان با رویدادهای عجیب و ابهاماتی پیرامون سرگذشت این دو قالی روبرو هستیم. شرح کامل ماجراهایی که این دو قالی گذرانده‌­اند و دست به دست شدن مالکیت آن­ها بین مجموعه­‌داران و موزه­‌های مختلف به تفصیل و با جزئیات کامل در پژوهش رکسفورد استید (۱۹۷۴) با عنوان «قالی‌­های اردبیل» آمده است. به خوانندگان علاقمند به سرگذشت این قالی­‌ها توصیه می­‌شود این متن را که توسط بنیاد گِتی منتشر شده است، مطالعه کنند.


قالی اردبیل، موزه‌­ی ویکتوریا و آلبرت، منبع: سایت موزه‌­ی
ویکتوریا و آلبرت                          
قالی اردبیل، موزه‌­ی هنر لس‌آنجلس، منبع: سایت موزه‌­ی شهر
لس‌­آنجلس

به قطعه­‌ی کوچک متعلق به حاشیه­‌ی جفت قالی اردبیل در نمایشگاه موزه­‌ی ریتبرگ برگردیم. این قطعه‌­ی کوچک از حاشیه­‌ی میانی و اصلیِ قالی اردبیلِ موزه‌­ی شهر لس‌­آنجلس در کنج نسبتاً تاریک ویترین سالن کوچکی از این نمایشگاه قرار داده شده است. این سالن تنها سالنی از نمایشگاه است که به فرش اختصاص دارد و در ویترین آن، به جز قطعه فرش اردبیل، یک قالی دیگر و یک گلیم به چشم می­‌خورد که هر دو به ترکیه تعلق دارد.

در کنار قطعه فرش اردبیل، چند سند و تصویر مرتبط آمده است که دو تصویر مربوط به حاشیه­‌ی قالی اردبیلِ موزه‌ی ویکتوریا و آلبرت است. یکی تصویر بزرگنمایی شده­‌ی مربوط به کتاب ادوارد استبینگ۳۰ (لندن، ۱۸۹۳) با عنوان «قالی مقدسِ مسجد اردبیل۳۱»، و دیگری صفحه­‌ای از کتاب «فرش‌­های تاریخیِ ایران: مطالعه­‌ای در باب ارزش‌­های زیبایی‌شناختی آن­ها۳۲» توسط کارل هاپف۳۳ (مونیخ، ۱۹۱۳) است که این حاشیه را با وضوحی بالا نشان می­‌دهد، به طوری که جزئیات طراحی و رنگ‌­های آن کاملاً قابل مشاهده است. یک تصویر مربوط به نمای داخلی صحن بقعه­‌ی شیخ صفی­‌الدین اردبیلی به چشم می‌­خورد که اثر برونو شولتز۳۴ آلمانی، مورخ معماری، است و از کتاب «بناهای یادمانی در­ معماریِ ایرانی: مطالعه‌­ی تاریخی و مستندسازیِ بناهای آجری محمدی در خاور نزدیک و ایران»۳۵ به کوشش فردریک سار۳۶(برلین، ۱۹۰۱)، برگرفته شده است. همچنین تصویر کاملی از قالی اردبیل موزه‌­ی ویکتوریا و آلبرت مربوط به کتاب استبینگ (۱۸۹۳) در کنار آن­ها آمده است. علاوه بر این تصاویر، پرتره‌­ای مربوط به رابرت آکرت۳۷، مجموعه­‌دار سوییسی که این قطعه فرش را به موزه‌­ی ریتبرگ اهدا کرده است در این ویترین قرار داده شده است. قرار دادن این پرتره در کنار تصاویر و اسناد مربوط به این قطعه فرش، نمایانگر اهمیت و اولویت نقش این مجموعه­‌دار سوییسی در رسیدن قطعه فرش اردبیل به موزه­‌ی ریتبرگ از منظر کیوریتور این نمایشگاه است. با خود فکر می‌­کنم اگر من به جای کیوریتور بودم و می‌­خواستم تصویر پرتره‌­ی شخصی را در این میان قرار دهم، آن شخص چه کسی بود؟

این قطعه از حاشیه­‌ی قالیِ اردبیلِ لس‌­آنجلس تنها بخش بسیار کوچکی از حاشیه­‌ی بیرونیِ مفقود شده­‌ی آن است، و از دیگر قطعات احتمالیِ مربوط به آن اطلاع دقیقی در دست نداریم. تا دهه­‌ی ۱۹۷۰ میلادی، پژوهشگران از وجود قطعات مربوط به این حاشیه اطلاعی نداشتند و تنها سند مبنی بر وجود احتمالیِ آن و شناختش، حاشیه‌­ی مربوط به جفت خود، یعنی قالیِ ویکتوریا و آلبرت، بود۳۸. با این وجود، در گزارش‌­ها ثبت شده است طی چندین سال پس از ورود قالیِ بزرگتر به موزه­‌ی ویکتوریا و آلبرت، قطعاتی بسیار مشابه حاشیه­‌ی این قالی (که حالا می‌­دانیم متعلق به حاشیه­‌ی قالیِ همتای آن بوده است)، توسط مالکان مختلف برای فروش به موزه­‌ی ویکتوریا و آلبرت و موزه­‌ی هنر شهر لس‌آنجلس آورده می­‌شد۳۹ یکی از این قطعات که تصویر آن در زیر می­‌آید را ژان پل گتی خریداری کرد و به موزه­‌ی لس‌­آنجلس منتقل شد۴۰.

بخشی از حاشیه‌­­های جدا شده از یک لنگه قالی شیخ صفی که مورد استفاده قرار نگرفت. موزه­‌ی لس‌­آنجلس. منبع عکس: ژوله (۱۳۹۲)

این قطعه و قطعات دیگری از این قالی که به احتمال زیاد به کار ترمیم قالیِ ویکتوریا و آلبرت نمی­‌آمده است، سر از حراجی­­‌ها و مجموعه­‌های هنری گوناگون درمی­‌آورد. در زیر چند نمونه­‌ی دیگر از آن­ها را می­‌بینیم.



قطعه‌­ای از حاشیه­‌ی قالی اردبیل، موزه‌­ی مجموعه‌­ی دیوید، کپنهاگ، منبع عکس: سایت موزه­‌ی دیوید

قطعه­ای از حاشیه­‌ی قالی اردبیل متعلق به موزه­‌ی گلسگو، منبع عکس: سایت موزه
قطعه­ای از حاشیه­‌ی قالی اردبیل که در حراج ساتبی لندن عرضه شده است و امروز از سرنوشت آن اطلاعی نداریم، منبع عکس: ژوله (۱۳۹۲)


باید یادآور شوم که تا چند دهه پس از خرید قالیِ بزرگ­تر برای موزه‌­ی ساوت کنسینگتون که با پافشاری و پیگیریِ ویلیام موریس انجام شد، از وجود قالیِ دوم اطلاعی در دسترس نبود. نکته­‌ی جالب توجه درباره‌­ی پیشینه‌­ی این قالی­‌ها و مسیری که آن­ها از بقعه‌­ی شیخ صفی تا موزه­‌های محل نگهداری فعلی‌شان پیموده‌­اند، آن است که اطلاعاتی که از پیشینه‌­ی آن­ها در ایران در دست داریم نسبت به آنچه از ورودشان به غرب می‌­دانیم بسیار کمتر است. از همین روی، دنبال کردن مسیری که قالی‌­ها بعد از خروج‌شان از ایران پیموده‌­اند، سهل­‌تر و مطمئن­‌تر است۴۱.

در ادامه شرح مختصری از ماجرایی که این قطعه فرش طی کرده است تا به موزه‌­ی ریتبرگ برسد را بر اساس استیتمنت‌های مربوط به آن، باز خواهم گفت. در استیتمنت مربوط به آثار به نمایش درآمده در این ویترین که بر روی تخته­‌ی راهنمایی در مقابل آن نصب شده است، آمده است:


«تقدیس و ستایشِ یادگاره­‌ها۴۲، قالی­‌ها و قطعات‌شان»

از سال ۱۹۵۵ موزه‌­ی ریتبرگ قطعه‌­ای از یک قالی ایرانی که شهرت جهانی دارد را به دست آورد. این قطعه، مربوط به حاشیه‌­ی یک قالی بزرگ است که اکنون در موزه‌­ی هنر شهر لس آنجلس (LACMA) نگهداری می‌­شود. از این قالی برای مرمت جفت خود، قالیِ موسوم به قالی اردبیل که امروز یکی از با ارزش‌­ترین آثار در مجموعه‌­های موزه‌­ی ویکتوریا و آلبرت است، استفاده شد.

هر دوی این فرش‌­ها در سال ۱۸۸۸ توسط کمپانیِ تجاری انگلیسی-سوییسیِ زایگلر و همکاران به واسطه­‌ی دلال فرش انگلیسی در تبریز از متولیان بقعه‌­ی شیخ­ صفی‌­الدین اردبیلی خریداری شد و مجددا به شرکت لندنیِ ونسان رابیتسن و همکاران فروخته شد. تصور می‌­شود این قالی­‌ها به دلیل تأمین هزینه­‌های تعمیر مسجد توسط متولیان این مجموعه در اردبیل، فروخته شد.

قالیِ مرمت شده در لندن برای فروش به نمایش گذاشته شد. ادوارد استبینگ ضمن نمایش این فرش گزارش گشاده­‌دستانه‌­ای منتشر کرد که بازاریابی هوشمندانه‌­ای به شمار می‌­رفت: او این فرش را یک «قالی مقدس» نامید و آن را به عنوان یک اثر هنری منحصر به فرد معرفی کرد. همچنین امضاء و تاریخ داشتن (۱۵۳۹-۴۰) این اثر نیز بی‌اهمیت نبود. همه­‌ی این عوامل به افزایش قابل توجه ارزش آن منجر شد. این قالی در سال ۱۸۹۲ به مجموعه­‌ی ساوت کنسینگتون که اکنون به عنوان موزه­‌ی ویکتوریا و آلبرت می‌­شناسیم، وارد شد.

رابرت آکرت، تاجر و مجموعه‌­دار سوییسی بسیار علاقمند به فرش، قطعه­ فرش اردبیل خود را مستقیم از کمپانی رابینسون و همکاران گرفت. این قطعه نمی‌­تواند نمایانگر اهمیت مجموعه­‌ی فرش آکرت باشد، اما می‌­تواند علاقه‌­ی او را به پرسش‌های پیرامون خاستگاه و منشأ آثار هنری نشان دهد. به طور حتم «خاستگاه مقدس» این قطعه فرش برای او اهمیت داشته است، همان‌طور که همین عامل باعث تغییر موقعیت این قطعه‌­­ی غیر جالب توجه از قالی اردبیل به یک یادگاره شد.»


می‌­بینیم آنچه قالی­‌های اردبیل را در میان ده­‌ها نمونه­‌ی دیگر بر جای مانده از فرش­‌های ایرانی مربوط به قرن دهم هجری از منظر اروپاییِ تاریخ هنر جالب توجه کرده است، امضادار بودن و تاریخ‌­دار بودن این فرش­‌هاست. اکسل لانگر در مدخل مربوط به این قطعه فرش در کاتالوگ نمایشگاه می‌­نویسد: «این فرش تاریخ و امضاء داشت. همین موضوع به آن اجازه داد تا از مرتبه‌­ی «هنر کاربردی۴۳» به «هنر والا۴۴» ارتقا یابد. بر اساس دیدگاه آن دوره، طبقه‌­ی «هنر والا» تنها شامل آثاری می­‌شد که در خور تأملات فیلسوفانه بودند، چرا که واجد دلالت‌­هایی معناشناسانه بودند که فراتر از زیبایی‌­شناسیِ صرف بود۴۵.» این دو فرش تاکنون به عنوان قدیمی‌­ترین فرش‌­های تاریخ‌­دار شناخته می­‌شوند. اما جایگاه بسیار ویژه­‌ی این فرش‌­ها، و حتی قطعات کوچک باقی مانده از آن­ها که دیگر نه قطعاتی کم‌اهمیت از یک اثر هنریِ بزرگ، که به عنوان یادگاره‌­های باقی مانده از یک اثر منحصر به فرد تلقی می‌­شوند، تنها به دلیل امضادار بودن و تاریخ‌­دار بودن آن­ها نیست. همانطور که در آخرین سطر متن بالا اشاره شد، به نظر می­‌رسد انتساب وجه قدسی به فرش­ اردبیلِ موزه‌­ی ویکتوریا و آلبرت از سوی ادوارد استبینگ، موقعیت این­ فرش و سپس همتای خود در لس‌آنجلس را از منظر اروپائیان، تغییر داد و اهمیت آن را دو چندان کرد. از همین روی است که این قطعه­ از حاشیه­‌ی بیرونیِ مفقود شده­‌ی جفت لس‌­آنجلس، و قطعات احتمالیِ دیگر آن، این وجه قدسی را از اثر مادرِ خود به ارث می‌­برند، و موقعیت‌شان از قطعه­­‌های کوچک و منفکِ بی‌اهمیت از قالی (های) مادر، به یادگاره‌­های بر جای مانده از یک اثر هنری بسیار بزرگ با جنبه­‌ی قدسیِ توأمان، بدل می‌شود.      

اکسل لانگر، در مدخل مربوط به قطعه فرش اردبیل در کاتالوگ این نمایشگاه، با شرح مختصر داستان رسیدن این قطعه فرش به موزه‌­ی ریتبرگ، بحث جالب توجهی در خصوص تبدیل شدن آثار هنری به یادگاره‌­ها به واسطه­‌ی انتساب وجه مقدس به آن­ها، طرح می­‌کند. در ادامه بخشی از این مدخل را می‌­خوانیم:


داستان قالیِ اردبیل بسیار مهم و در عین حال بسیار مبهم است. این داستان نمونه‌­ای از فرایندی است که آثار هنری در غرب تقدیس شدند و مرکز توجه قرار گرفتند و در برخی موارد همچنان هستند. از منظر غربی، «کشفِ» این قالی (در این مورد مشخص حتی در یک «شهر مقدس») و نجات دادن آن توسط اروپائیان پیش از آنکه از بین برود، نقش مهمی در این میان دارد. هر دوی این موارد بازتولید بن­‌مایه‌­ی مسیحیِ قرون وسطایی مبنی بر تقدیس آثار عتیقه­‌ی مقدس است. از منظر امروز، این موضوع که آثاری از فرهنگ­‌های غیر اروپایی، قطع نظر از خاستگاه‌­شان، موضوع همان فرایند و توجه مشابه قرار گرفتند، دارای دو جنبه است. به این ترتیب که این آثار به مرتبه‌­ی شاهکارهای هنری غربی ارتقا پیدا کردند، اما به قیمت تملک کالبدی و ذهنی‌­شان۴۶.


اما آیا فرش‌­های اردبیل، مقدس هستند؟ آن­ها این جنبه‌­ی قدسی را چگونه و از کجا به دست می‌­آورند؟ آیا سفارش‌دهنده یا طراح و بافنده‌­ی این دو فرش، آن­ها را واجد وجهی قدسی می‌­دانستند؟ آیا زائران بقعه یا بازدیدکنندگانی که از آن دیدن می­‌کردند، این قالی‌­ها و سایر آثار هنری که در بقعه وجود داشت را اشیایی مقدس می‌­پنداشتند؟ آیا دلال­‌ها و مالکانی که هر یک در سرگذشت آن­ها پس از خروج‌شان از بقعه­‌ی شیخ ­صفی نقش داشتند، آن­ها را به مثابه آثاری مقدس می‌­نگریستند؟ به نظر می‌­رسد تا پیش از انتساب وجه قدسی به قالیِ اردبیلِ ویکتوریا و آلبرت توسط ادوارد استبینگ (۱۸۹۳)، این فرش (و همتای آن) واجد چنین جنبه‌­ای نگریسته نمی­‌شد و صرفاً به عنوان نمونه­‌ها(یی) برجسته از هنر فرش‌بافی ایرانی در قرن دهم میلادی هجری به شمار می‌­رفتند که به دلیل امضادار بودن و تاریخ‌­دار بودن، از منظر تاریخ هنر از اهمیت ویژه‌­ای برخوردار بود. رابرت استید۴۷(۱۹۷۴) در صفحات پایانیِ پژوهش خود درباره‌­ی قالی اردبیل، اطلاق جنبه­‌ی قدسی به این فرش را چیزی جز ابداع یک نویسنده (استبینگ) نمی‌داند و می‌­نویسد حتی قالی‌­های سجاده­‌ای یا آن‌­هایی که مشخصاً برای مساجد یا اماکن مقدس مسلمانان بافته می‌­شدند، مقدس نیستند. او می­‌نویسد عدم استفاده از نقوش حیوانی یا انسانی در این دو قالی را نمی‌­توان شاهدی بر بافت آن­ها برای یک مکان مقدس (مسجد) دانست، چرا که در ایرانِ شیعیِ همان دوره، نمونه‌­های فراوانی از وجود نقش پرندگان، حیوانات، یا حتی نقش انسانی بر روی کاشی‌­ها و فرش‌­های مساجد وجود داشته است۴۸. علاوه بر آن، او با ارجاع به پژوهش­‌های مارتین ویور۴۹، یادآور می‌­شود معاصر با تاریخ بافت فرش‌­های اردبیل، بقعه­‌ی شیخ ­صفی دارای فضایی به صورت مسجد معمول نبوده است۵۰. همچنین ویور بر اساس ابعاد این دو قالی و مساحت اتاق‌­های بقعه­‌ی شیخ صفی، نتیجه گرفته است آن­ها نمی­‌توانستند بدون اینکه تا بخورند یا روی هم قرار بگیرند هیچ یک از اتاق‌­های این مجموعه را مفروش کنند۵۱. لانگر نیز در مقاله­‌ی خود در کاتالوگ این نمایشگاه، اطلاق جنبه‌­ی قدسی به قالی ویکتوریا و آلبرت از سوی استبینگ، و سپس دیگران را، به عنوان ابزاری برای بازاریابی بهتر این اثر می‌­داند۵۲.

به هر روی، قطع نظر از قدسی بودن یا نبودن قالی‌­های اردبیل و فارغ از ماجراهایی که از سر گذرانده‌­اند و ابهاماتی که پیرامون سرگذشت آن­ها وجود دارد، این دو قالی بدون شک از نمونه­‌های عالیِ هنر فرش‌­بافیِ ایران در قرن دهم هجری به شمار می‌­روند. همچنین این دو قالی به دلیل امضادار بود و تاریخ‌­دار بودن‌شان، علاوه بر ارزش هنری و زیباشناختیِ قابل توجه‌شان، به عنوان سندی تاریخی و نشان­‌دهنده‌­ی معیارهای زیبایی‌­شناختی فرش‌­بافی در ایران قرن دهم از منظر تاریخ هنر، به شمار می‌روند۵۳.

در میان همه­‌ی ابهامات و عدم قطعیتی که درباره‌­ی این قالی­‌ها در منابع و گزارش‌­های مختلف به چشم می­‌خورد، در یک چیز تردیدی وجود ندارد: اینکه این قالی‌­ها محصول و منعکس کننده­‌ی ذوق هنری و نگاه زیبایی‌­شناسانه­‌ی هنرمندان معاصر با تاریخ بافت آن­ها است. به بیان دیگر، تاریخ‌­دار بودن این قالی­‌ها، آن­‌ها را علاوه بر آثار هنریِ برجسته­‌ی عصر خود، به عنوان سندی تاریخی مبنی بر زیبایی‌­شناسی ایران در قرن دهم بدل می­‌کند. جذبه‌­ی خیره­‌کننده­‌ی این قطعه­‌ی کوچک از قالی اردبیل لس‌آنجلس، حتی در این صورت مثله شده و جدا شده از زمینه‌­اش، از پشت محفظه­‌ی شیشه‌­ایِ موزه و در نور بسیار کم سالن نمایش، توجه هر بیننده‌­ای را به خود جلب می‌­کند و ظرافت نقوش و درخشندگیِ رنگ‌­هایش را به رخ فرش‌­های کامل با ابعاد بسیار بزرگ­‌تر همجوار خود، می‌­کشاند.

پلان بقعه‌­ی شیخ­ صفی که محل احتمالی قرار گرفتن قالی­‌ها را نشان می‌­دهد. منبع:  www.khanacademy.org
موزه‌ی رایتبرگ، منبع: نگارنده


پی‌نوشت‌ها:

۱- Pathways of Art, How Objects Get to the Museum
2- Rudolph Schmidt
3- Axel Langer
4- Edward Stebbing (1893)

5- تورج ژوله (۱۳۹۲)
۶- در بعضی از منابع گفته می‌­شود نقشه­‌ی قالی‌­ها بازآفرینیِ طراحی سقف قندیل­‌خانه­‌ی بقعه‌­ی شیخ صفی بوده است.
May Beattie (1986) -7
Ibid -8
May Beattie (1986) -9
John Paul Getty -10

11- James Abbott Mcneill Whistler (1834-1903)
Rexford Stead )1974:37)-12
Arthur Upham Pope (1881-1969) -13

A Survey of Persian Art -14

John Singer Sargent (1856-1925) -15

16- داستان تلاش سارجنت برای ترسیم این قالی در یکی از نقاشی‌­هایش و ناکامی­‌اش در این کار از زبان خودش را در اینجا بخوانید.

۱۷- سید بنکدار و امامی جمعه (۱۳۹۹)

۱۸- همان

Rexford Stead (1974) -19

Ziegler & Co.20

21- سید بنکدار و امامی جمعه (۱۳۹۹)

Vincent J. Robinson & Co -22

South Kensington -23

Victoria & Albert Museum (V&A) -24

Los Angeles County Museum of Art (LACMA) -25

William Morris -26

Rexford Stead (1974) -27

Charles Tyson Yerkes -28

29- همان

Edward Sttebing -30
The Holy Carpet of the Mosque of Ardebil -31
Les anciens tspiss de Perse -32
Carl Hopf -33
Bruno Schulz -34
35-Denkmaler persischer Baukunst: geschichtliche Untersuchung und Aufnahme muhammedanischer Backsteinbauten in Vorderasien und Persien
Friedrich Sarre -36
Robert Akeret (1886-1972) -37

Rexford Stead (1974) -38

Ibid -39

40- ژوله (۱۳۹۲)

۴۱- همان

Relic -42
Applied art -43
High art -44

Axel Langer (2022), p. 178 -45

Ibid, 179 -46

Robert Stead -47

Rexford Stead (1974) -48
Marin Weaver -49
50- درباره‌ی انتساب این دو قالی به بقعه‌ی شیخ صفی همچنان ابهاماتی وجود دارد و در منابع اولیه که گزارش‌هایی از این دو قالی ثبت شده است، اطلاعات ضد و نقیضی به چشم می‌خورد. جزئیات بیشتری در این خصوص در مدخل «قالی اردبیل» دانشنامه‌ی ایرانیکا آمده است.
Rexford Stead (1974) -51
Axel Langer (2022) -52
53- خوانندگان علاقه‌مند می‌توانند برای دریافت اطلاعات بیشتر و تصاویری از جزئیات قالی‌های اردبیل، به مدخل مربوط به این قالی اردبیل در وب‌سایت موزه‌ی ویکتوریا و آلبرت و وب‌سایت موزه‌ی هنر شهر لس‌آنجلس مراجعه کنند.



منابع

Wege der kunst, Wie die Objecte ins Museum komme Saaltexte, 10/0/22-
Ardabil Carpet, May Beattie, in Iranica Encyclopedia, 1986-
Canonization and the Cult of Relics, Axel Langer, in the Catalogue of exhibition “Pathways of Art, How Objects Get to the Museum”, editted by Esther Tisa Francini, Scheidegger & Spiess, 2022, pp. 177-182

The Ardebil Carpets, Rexford Stead, The J. Paul Getty Museum, Malibu, California, 1974-


-«وضعیت اشیا و آثار متعلق به بقعه­‌ی شیخ­ صفی­‌الدین اردبیلی از دوره­‌ی صفویه تا پهلوی اول بر پایه­‌ی اسناد»، سید مسعود سیدبنکدار و وحید امامی­‌جمعه، مطالعات تاریخ فرهنگی، پژوهش­نامه­‌ی انجمن ایرانیِ تاریخ، سال یازدهم، شماره­‌ی چهل و چهارم، تابستان ۱۳۹۹، صص. ۳۱-۶۹