«میدانـم چرا شـورشی آواز سـر میدهـد»، نمایشگاهی گسترده با تعداد و تنوع بسیارِ عکس است که در پنج اتاق و چهار طبقهیِ گـالری آبانبار در معرض دید مخاطبان قرار گرفته است. نمایشگاهی که به ادعای بیانیهی منتشر شده، گردآورنده با شکستن روایتهای خطی عکسهای توکلیان و نمایش آنها به صورت موازی، قصد دارد گفتوگویی باز و چندوجهی ارائه دهد. در این گردآوری، گالری شماره 1 به تصاویری از جنگ اختصاص داده شده است، گالری شماره 2 و نیمی از گالری شماره 3 بر زندگی جوانان در ایران تمرکز کرده، نیمِ دیگرِ گالری شماره 3 به بازگویی وضعیت فاجعهبار و ختنهی زنان در کنیا میپردازد، در گالری شماره 4 عکسهای متنوعی از ایران، عـراق، اردن، کلمبیا، کـنیا، افغانستـان و سوریه به نمایش درآمده است و در پایانِ نمایشگاه نیز نمونهی روزنامهها و مجلاتی ارائه شده که عکسها و گزارشهای تصویری توکلیان در آن به چاپ رسیده است.
تقریباً میتوان گفت کلیت نمایشگاه برای کسی که با نام توکلیان آشنا نیست یا نامش را بسیار شنیده اما کمتر عکسی از او دیده، یک نمایش تمامعیارِ خیرهکننده است و تقریباً هر چیزی را که نمایانگر گوشهای از کار او باشد، در خود دارد و گردآورنده چیزی را از قلم نیانداخته است. اما برای کسانی که به شکل جدیتر به عکاسی میپردازند و در این سالها پیگیر آثار توکلیان بودهاند، نمایشگاه تصویر چندان جدیدی ندارد و بیشتر عکسهای آن، به شکلی دیگر در قالب مجموعه عکس یا گزارش تصویری، در سایتها، مجلات و یا در دیگر نمایشگاهها ارائه و دیده شده است. از این منظر نقد خود آثار و عملکرد توکلیان در تکتک عکسهای این نمایشگـاه نهتنها به نظر امکانپذیر نیست، بلکه توان و فرصتی میطلبد برابر با نقـد و بررسی تمام مجموعههای توکلیان و یککاسهکردن چیزی حدود بیست سال روند کـاری او، که از قضـا یکدست نیست و فرازونشیبی بسیار داشته است. توکلیان که به عنوان دختری جوان در فضای نسبتاً باز دورهی اصلاحات با عکاسی مطبوعاتی کـارش را شروع کرد و با جسـارتش در ثبـت وقـایع خبری پـا بـه عرصـهی فتوژورنالیسم حرفهای گذاشت، در دومین دههی فعالیتش تلاش کرد تا وارد عرصهی نمایشگاهی عکاسی یا به بیان بهتر عکـاسی هنری شود؛ تلاشی که اگرچه در اولین تجارب، بیشتر در سطح بود و گاه اگزوتیک و مارکتپسند. اما به تدریج توکلیان توانست با بهرهگیری و استفاده از رویکرد مستندی که در عکاسی خبری تجربه کرده بود و تلفیق آن با عکاسی هنری مورد پسندش، در این عرصه به پختگی و آثاری قابل اعتنا برسد. این تلفیق نهتنها تأثیری عمده بر کار هنری او گذاشت، بلکه توانست به عکـاسی مستند او نیز رنگ و بویی تازه و حرفهایتر دهد. اگر امروز بهراحتی از جنس نگـاه سرگردان سوژههای توکلیان که در حـال تبدیلشدن به مشخصـهی اصلی پرترهنگـاریهایش اسـت صحبتی میشود، به روشنی باید دید که این امر حاصل چنین روندی است و از دل چنین تلفیقی بهدست آمده است. هرچند در این میان نباید تأثیرپذیری توکلیان از عکاسی مستند معاصر و سرد رایج در عکاسی امروز جهان را به کلی نادیده گرفت. عکاسی مستند و خبری در ایران هرچند در دورهی اصلاحات بیشازپیش شکوفا شده و عکاسان جـوان بسیاری را به عرصـه آورده بود، اما با پافشاری بیشتر عکاسان بر آموزههای قدیمی و رویکردهای سبکی تاریخگذشته، در کـنار فضـای بستهی اجتمـاعی و وضعیت بغـرنج مطبوعات در سالهای بعد، کمکم به قهقرا رفت. توکلیان و معدود عکاسانی چون او بر خلاف خیل عکاسان خبری که کار خود را از هنرمندان نمایشگاهی جدا میکردند و از عکـاسی هنری همیشه با طعنه و اکراه یـاد میکردند و جهتگیری کاملاً خصمانهای با این نوع عکـاسی داشتند، نهتنها به واردشـدن به فضای گالری روی خـوش نشان دادند، بلکه تلاش کردند رویکرد خود را در عکاسی مستند نیز پویا کنند. گواه این رویکرد در کار توکلیـان، مجموعه عکسهایی شد که بین فضای ساختگی و صحنـهآرایـیشده و رویکـردی مستنـد در آمدوشد بود.