«هر تصویری از گذشته که از سوی زمان حال به منزلۀ یکی از مسائل امروز بازشناخته نشود، میرود تا برای همیشه ناپدید گردد. آن خبرهای خوشی که مورخ با دلی تپنده بازگو میکند، ممکن است در لحظهای که دهان خود را میگشاید در خلأ گم شوند.» (والتر بنیامین، تز پنجم، هجده تز دربارۀ فلسفۀ تاریخ).
نوشتن و هشدار دادن پیش از فاجعه با نوشتن پسا فاجعه تفاوتی بنیادین دارد. اگر نوشتن و گفتن تنها به قالب مویه خواندن بر وضعیت فروکاسته شود، هیچ نسبتی نه تنها با خوبی و حقیقت و زیبایی ندارد که حتی در خدمت پوشاندن آنها نیز هست. رخدادها خصلتی ویرانگر و تؤمان برسازنده دارند. رخدادها بستر زایش ایدههای جدید و مهمتر از همه ویران کردنِ ایدههای ناکارآمد پیشین هستند. جنگ دوازده روزه یکی از مهمترین رخدادهای تاریخ معاصر ایران است که میتواند سنجهای باشد برای محک زدنِ مجموعۀ وسیعی از ایدههایی که طی ۵۰ سال اخیر در حیات تاریخی ایران تولید و بازتولید شدند. در متن پیشرو تلاش میکنیم پیرامون برخی ایدههای رایج در ایران معاصر در نسبت با جنگ ۱۲ روزه طرح مسئله کنیم.

فرم و لیست دیدگاه
۲ دیدگاه
فضای علوم انسانی معاصر مملو است از نظریاتی بدون پایه و اساس تاریخی از جمله «جامعه کلنگی» که آرش حیدری با تکیه بر دیرینه شناسی واژه استبداد به نقد این نطریات همت گمارده است
سلام ویژگی های این جنگ دوازده روزه چه چیزهایی بوده که چنین رسوب هایی را بالا آورده؟ چگونه آشکار کننده چنین بازی هایی گفتمانی و مادی شده است؟ اگر این موارد از خصلت های ویرانگر این رخداد هستند خصلت های برسازنده آن چه چیزی ممکن است باشد یا نشانه هایی از ظهورشان هم قابل روئت است؟