هر شهر‌نشینی رابطه‌ای شخصی با شهر خود دارد و از آن اثری خاص می‌گیرد. علاوه بر این شهر به عنوان مکانِ گردآورنده‌ی آدمیان بسیار، به معنای مردم نیز هست. همان‌طورکه شکسپیر در نمایشنامه‌ی “کوریولانوس” می‌گوید: «شهر چیست، جزمردم‌؟»، بنابراین از آنجا که واقعیت پیچیده و متکثرِ شهر همواره در ذهن محدود فردِ هنرمند بازتاب می‌یابد، هر توصیف ادبی و تجسمی، تصویری یا سینمایی از شهر، حامل تفسیری جامعه‌شناسانه و روانشناسانه از آن نیز است‌. از این روست که ما می‌توانیم به یمن کار هنرمندان و نویسندگان و شاعران، تهران‌های بسیار و اصفهان‌ها و مشهد‌ها و اهواز‌ها و بسیار شهرهای خاص و گوناگون داشته باشیم . و البته هرچه برداشت فرد کمتر از بیرونْ الگو گرفته و بیشتر متکی به عاطفه‌ی درونی و تجربه‌ی زیسته‌ی او باشد، اثر او یگانه‌تر و حقیقی‌تر خواهد شد.

این پرسش که ما شهرمان را چطور می‌بینیم و درآینه‌ی آن، حال خود را چطور توصیف می‌کنیم، در ماه‌های اخیر در دو مجموعه‌کار نقاشی پاسخ قابل توجهی گرفته است: جواد مدرسی و طاهر پور‌حیدری هر یک روایت و برداشت و احساس خود را از شهری که در آن زندگی می‌کنند در آثارشان نمایش می‌دهند. دیدن تفاوت‌های این دو مجموعه در کنار هم به‌عنوان دو نگاه و دو ذهنیت ازمیان بی‌شمار چشم‌های همشهری‌ها یا هم‌وطن‌های هنرمند یا غیرهنرمند ما، بسیار جالب است.

مجموعه‌ی اول؛ «تهران مدرسی» یا «ناسازه‌ی چهارم» در گالری اُ

از این که عنوان مبهم «ناسازه» یا پارادوکس که مدتی است کارهای مدرسی را با شماره‌های متوالی از هم جدا می‌کند یا به‌هم پیوند میزند چه معنایی به محتوای کار او می‌دهد، می‌گذریم و به خودِ این نقاشی‌ها نگاه می‌کنیم تا ببینیم او به کجا نگاه کرده و شهر او چه مفهومی را در برابر ما می‌گشاید.

مدرسی در این مجموعه بیش از گذشته بر ماده‌ی آجر و دیوار و ریخت معماری و ساختمان‌های شهری تمرکز کرده است. او در ساختن دیوارها و بناها با گذاشتن آجر بر آجر همچون اداکردن یک مانترای تکراری و بی‌پایان، بیننده را درگیر زمان و تاریخ این ساختمان‌ها می‌کند. ترکیب‌بندی بیشتر نقاشی‌ها زاویه‌دار و با خطوط کج‌نمای دور‌شونده، تصوری از تداوم و بی‌انتهاییِ دیوار القا می‌کند‌. همانطور که در یک کار بزرگ دو قسمتی، معلوم نیست دیوار از کجا شروع شده و در کجا خاتمه می یابد. وصله‌های ناجور، لکه‌های کم‌رنگ و پُررنگی که گذشت زمان و تعمیرات پی‌درپی بر دیوارها باقی گذاشته، همراه با پنجره‌های کور یا به عبارت بهتر سوراخ‌های سیاهی که این دیوارها را خال‌خال کرده‌اند، بافت ریز و قهوه‌ای دیوارهای آجری را تنوع می‌بخشد. شکاف‌ها و ترک‌های سیاه عمودی و افقی وضعیت متزلزل و رو به انهدام این ساختمان‌های کهنه و دود زده را تشدید می‌کند‌ و همه چیز نشان می‌دهد که این شهری مرده یا رو به مرگ است.

Javad Modaresi, The Back-Wall of a Building on Jomhouri St., oil on canvas, 180x140cm, 2023

بسته به داده‌های ذهنی بیننده، کارهای مدرسی تداعی‌گرند؛ یعنی وقتی به چشم می‌آیند تصاویر و فضاها و معانی دیگری را احیاء ‌می‌کنند‌. بیننده‌ی آشنا با کارهای پیشین او و توجهش به هنر و معماری ایرانی می‌تواند این نقاشی‌ها را نیز در ادامه‌ی همان کارها ببیند و از آجر که موتیف اصلی و تکراری این کارهاست به بناهای سنتی و تاریخی ایران راه ببرد که در مجموعه‌های پیشین او نیز سابقه داشتند. از سوی دیگر پالت رنگیِ اُکر و قهوه‌ای و سیاه، غلظت رنگ و مواد حجیم‌کننده روی بعضی کارها، ریتم تکراری و منکوب‌کننده‌ی دانه‌های آجر، سوختگی و فروریختگی دیوارها، فضای دهشت‌بار اردوگاه‌ها یا گتو‌هایی را به ذهن می‌آورد که زندگی محدود و ملال‌آور مردمی اسیر و فراموش‌شده در آن‌ها جریان دارد.

برای دسترسی به محتوای کامل روی دکمه زیر کلیک کنید.