بخشی از متن:
وقتی قلم بدست میگیریم و بدون هیچ دلهره و ترس آنچه را که در دل داریم مینویسیم، «آزادی» را درود میگوئیم و اولین ثمرهی انقلاب را که در نخستین شعارها بگوش میرسد «آزادی»، استقلال، حکومت اسلامی لمس میکنیم. این «آزادی» اجازه میدهد که به مسائل مورد علاقهی خود فکر کنیم و برای رفع مشکلات آن چاره اندیشیم.
در وزارت فرهنگ و آموزش عالی با دو شخصیت تصمیم گیرنده «وزیر و قائم مقام وزیر» آشنا شدیم (با توجه به سخنان ایشان در جلسهی معارفه با کارکنان فرهنگ و هنر) هر دوی آنها را اشخاص منطقی و دوستدار فرهنگ تشخیص دادیم. زمان گذشت و پس از یکی دو ماه با توجه به رویدادهای اخیر، در نیمهی دوم آن وزارتخانه (بخش فرهنگ و هنر) اقداماتی مشهود گشت که عجولانه زیانآور و غیر منطقی جلوه میکرد.
باید توجه داشته باشیم که خراب کردن آنچه با زحمت و مشکلات فراوان و هزینههای سنگین بنا کردهایم بسیار آسان است، اینکه تصمیم بگیریم فلان موسسه منحل گردد و گروهی دیگر تعطیل شود. حکم به انحلال آنها برای صاحبان نفوذ و قدرت بسیار سهل و آسان است ولی نتیجهایکه از این اقدامات گرفته میشود اگر خسرانآور باشد و فرهنگ و هنر کشور را بقهقرا ببرد گناهی نابخشودنی است.
وقتی در دادگاه انقلاب میخواستند شهردار پیشین را محاکمه کنند، یکی از جرائم او را عدم توجه به مبانی انسانی دانسته و او را مجرم قلمداد کردند. چرا که خانهایرا بر سر ساکن آ« خراب کرده بود و حالا ما شاهدیم که بناهای استوار هنر ایران را روی سر مباشران آن خراب میکنند و آنها را از تلاشی که دارند محروم مینمایند.
سازمان ملی فلکلور تعطیل میشود و هنرمندان بینوای آن پریشان میگردند، سازمان ملی باله منحل میشود و کسانیکه سالها در بزرگترین مدارس هنری جهان تحصیل کردهاند از فعالیت باز میمانند، هنرمندان اپرای تهران که در بین آنها چند ستارهی بینالمللی دیده میشود از خدمت مرخص میشوند، ارکستر سنفونیک تهران فلج میشود و موسسات دیگر…
من نمیدانم آنگاه که برای تعطیل هریک از این سازمانهای هنری تصمیم گرفته میشود، به تاریخچهی تاسیس آن توجه شده، مشکلاتی را متحمل شدهاند تا به آن سازمان سر و صورت دادهاند ارزیابی گردیده، و باز به زیانی که فقدان آن بهنر مملکت خواهد زد عنایت نمودهاند و یا صرفاً از یک جهت به قضایا توجه کرده و چون بقای آنرا «مصلحت» ندیدند امر به انحلال آن دادهاند!!
فراموش نمیکنیم آقای شریعتمداری وزیر فرهنگ و آموزش عالی در جلسهی معارفهای که با کارکنان وزارتخانهی خود داشتند با کمال تواضع، شکسته نفسی کردند، خود را دانشجو و جمع فرهنگیان و هنرمندان را استاد خطاب نمودند و به این طریق وانمود کردند که حاضر به شنیدن حرف حساب هستند، پس شایسته است که لطف و محبت خود را از آنها دریغ نکنند، زیر بار متعصبین نروند و تخمی نکارند که فردا مجبور شوند پشیمانی درو کنند.
اگر مقامات تصمیم گیرنده فرهنگ و هنر در این شرایط تحت فشار قرار میگیرند و آنها را وادار به کاری میکنند که خود راضی بآن نیستند بنظر من مصلحت در این است که کرسی وزارت را ترک کنند و ناظر نابودی فرهنگ و هنر کشور نباشند.
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.