معرفی مقاله:
رابرت استون عکسهایی از این کتاب را دستمایهی بررسی کار هنری نچوی قرار داده است. او میخواهد به ما نشان دهد که جیمز نچوی با عکسهایی از جنگ و عواقب آن، به دنبال بررسی معمای معناداری رنج انسان است.
بخشی از مقاله:
در خلال جنگ داخلی آمریکا، سربازان دو طرف متخاصم از «رفتن به دیدن فیل» حرف میزدند.
منظور آنها از فیل واقعیت جنگ بود. این عبارت زاییدهی آمریکای روستایی قرن نوزدهم است. آمریکایی که در آن سیرکی مانند سیرک «پی.تی.بارنام» به مردم چیزهایی را نشان میداد که اصلا تصورش را هم نمیکردند. عکسهای جنگ آن روزها با ژنرالهای کثیف و ژولیده و سربازان جوان و اخمو که در برابر دوربین ژست گرفتهاند اکنون بسیار غریب به نظر میرسند.
در آن زمان تکنولوژی عکاسی محدود بود. جیمز نچوی نمیتوانست غیرمنتظرگی و تصادفیبودن و شدت و حدت جنگ را نشان دهد. بیشتر تلاش میشد عکسها کپی نقاشی باشند و برداشت معاصر از جنگ به عنوان پدیدهای منظم و رمانتیک تقویت شود. تنها عناصر حاکی از بینظمی و آشفتگی، شهرهای ویران و جسد مردگان بودند.
امروزه که چشمان ما در مورد این مسائل بازتر شده است، میتوانیم ببینیم که عکاسان جنگ داخلی سعی داشتند چیزی غریب و شگفتانگیز را به ما نشان دهند. اما ویرانی و جسد نکتهای را به ما منتقل نمیکنند. به نظر میرسد مردگان همیشه با شرایط تبانی میکنند. قرار نبود «فیل » به تصویر کشیده شود. سربازانی که از جنگ باز میگشتند از رازی باخبر بودند که فقط میتوانستند آن را با هم در میان بگذارند.
در گرماگرم زندگی، اتفاقات آنقدر سریع رخ میدهند که فرصتی برای بررسی آنها نیست. هر چند که تحقیق و بررسی مثل نان شب واجب است. همواره با این حکم اخلاقی روبهرو هستیم که خود را در چارچوب واقعیت ببینیم و بسنجیم، اما هم خود و هم واقعیت میتوانند به طرز شگفتانگیزی فرّار و دست نیافتنی باشند. باید زمان را متوقف کنیم، رخدادها و اعمال را از یکدیگر تفکیک کنیم و معنای آنها را در نظر بگیریم، یا معنایی را برایشان تعیین کنیم. باید همواره در تلاش برای درک آنها باشیم و برای این کار جز تصویر و داستان و تخیل خود چیزی در اختیار نداریم.