تصویرگر برونِ فاجعه (نقد و بررسی برگزیده آثار اسپهبد) روئین پاکباز

تصویرگر برونِ فاجعه (نقد و بررسی برگزیده آثار علیرضا اسپهبد) / روئین پاکباز

بخشی از متن:

علیرضا اسپهبد، در اوایل دهه ۱۳۵۰، پا به عرصه نقاشی معاصر ایران گذاشت. نخستین سال‌های ۵۰ ، زمانۀ بیم و امید، زرق و برق و تب و تاب، غوغای جشن‌ها، و نجوای سوگ‌ها بود. سال‌های آشکارتر شدن تضادهای درون جامعه، شدت گرفتن مبارزه علیه رژیم، و سنگین‌تر شدن جوّ وحشت و اختناق. ادبیات و هنرها پس از تجربیات پربار دهه ۱۳۴۰ ، مرحلۀ تازه‌ای از تحول خود را آغاز کردند. در این میان، شعر بیش از پیش به مضامین اجتماعی و سیاسی روی آورد و گسترشی بی‌سابقه یافت. اما نقاشی هرچه بیشتر به تزیین و انتزاع گرایید، و خصوصی‌تر شد. در واقع، زمانه بیشتر طالب تعهد اجتماعی هنرمند بود تا تجربه‌گری ناب. چنین بود که در آن سالها اسپهبد با «زاغان و درختان»‌اش نظرها را به خود جلب کرد. شاید تماشاگر آن روز انعکاسی از وضع حال را در این نقاشی اسپهبد می‌دید: آن احساس تلخ و گزنده‌ای که مثلاً در فضای تغزلی «درخت‌ها»ی سپهری حضور نداشت. پس از آن، اسپهبد با ذهن فاجعه اندیش خود راهی متمایز از دیگران را در نقاشی پیش گرفت.

بیش از بیست و پنج سال است که اسپهبد نقاشی می‌کند. در خلال این مدت شیوه‌ها، اسلوب‌ها، و ابزارهای مختلفی را آزموده؛ موضوع‌ها و نقشمایه‌های متنوعی را به کار گرفته؛ ولی همواره خط مضمونی مشخصی را دنبال کرده است. اسپهبد سیمای زندگی مورد تهدید، و تکاپوی رهایی از دهشت جهان را به تصویر می‌کشد. کارنامۀ هنری او را که ورق بزنیم، جابه‌جا، رو در روی یک وضعیت پر تنش، شوم و پریشان کننده قرار می‌گیریم. روشن است که در هیچیک از آثار اسپهبد با صحنه‌ای واقعاً موجود روبرو نیستیم. او فکر خود را به تصویر کشیده است، نه آنچه را که دیده. او بر جهان برون نگریسته و درون آشفته خویش را فرا افکنده: گاه پرشور و شتاب‌زده، و گاه با حوصله و وسواس زیاد. زمان و مکان، تشابه و تجانس، فاصله و مقیاس، و بسیاری از خصوصیات فیزیکی پدیده‌های جهان مرئی در تصویرهای او دگرگون شده‌اند. دنیای تصویری او دنیایی است آکنده از پاره‌های واقعیت آشکار و نهان؛ دنیایی غیر مأنوس و در عین حال واقعی. بدین سان، آیا می‌توان آثار اسپهبد را در مکتب هنری معینی گنجانید؟ آیا با توسل به عناوینی چون سمبولیسم یا سوررئالیسم، رئالیسم یا اکسپرسیونیسم می‌توان به ماهیت کار او پی برد؟ و آیا به راستی اسپهبد روش هنری مشخصی را در کار خود دنبال کرده است؟ به درستی نمی‌دانیم که این تصویرهای اضطراب‌انگیز از کجا ریشه گرفته‌اند.

شاید از حوزۀ ناهشیار نقاش برون آمده باشند؛ ولی بی‌شک دخالت عقلانی او نیز در کار بوده است. تصاویر اسپهبد بیش از آنکه  نتیجۀ تخیلات و تداعی‌های آزاد باشند، حاصل کابوس‌های بیداری‌اند. اینها بر زمینۀ تفکر قبلی بنا شده‌اند، و واکنش یک ذهن هشیار در برابر جهان پیرامون را نشان می‌دهند. حتی در وهم‌آمیزترین آثار او نیز جنبه‌ای از واقعیت ملموسِ این جهانی را می‌توان یافت، در حقیقت، غرابت دنیای تصویری اسپهبد نه از رازپردازی او که از عدم انطباق کلیت این دنیا با عادات بصری و تجربیات عینی ما ناشی می‌شود. در این دنیای کابوس‌گونه با پدیده‌های غیر متجانس و رویدادهای غیر متعارف برخورد می‌کنیم؛ با چیزی معلق، حرکت‌های منقطع، حالت‌های مبالغه‌آمیز و شکل‌های تحریف شده. و دقیقاً به همین سبب است که تصاویر اسپهبد ما را تکان می‌دهد و در ما اضطراب برمی‌انگیزد.

اسپهبد عناصری از جهان واقعی یا افسانه‌ای را برمی‌گزیند، آنها را به دلخواه بازنمایی می‌کند، و با ترتیبی سنجیده در کنار هم می‌نهد. در تصویرهای او صور طبیعی و انتزاعی، و اشکال عیان و مستور به هم می‌آمیزند.

نقشمایه‌هایی چون پیکرهای از شکل افتاده، چهره‌های هراسیده، ارواح سرگردان، موجودات اساطیری، جانوران تهدید کننده، مرغان خاموش، آسمان‌های ابری، بادهای ویرانگر و…… به گونه‌ای تلفیق می‌شوند که حادثه‌ای ناهنجار را به رخ بکشند. هرچیز در حضور چیز دیگر معنای خاصی می‌یابد تا اندیشه و انگار نقاش را انتقال دهد. چنین است که مثلاً سنتورها و مینوتورها چون موجودات خاکی، و زیبارویان زمینی چون ساکنان چرخ اثیر می‌نمایند. …

۰ دیدگاه

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

ارسال دیدگاه

سبد خرید ۰ محصول