بخشی از متن:
در دههی ۶۰، وقوع جنگ هشتســالهی ایران با عراق، به علاوهی فضایِ تنگِ سیاسی ایدئولوژیک و ضدمدرنیسمی که در کشور حاکم شده بود و از ســوی حکومت نوپا تلاش زیادی صورت میگرفت تا تمام فضای آکادمیک و علوم انســانی را قبضه کند؛ شرایط سختی را، خصوصاً از حیث معیشت، برای نقاشانی به وجود آورده بود که تمایلات مدرنیســتی داشتند. به همین خاطر، بسیاری از این نقاشان که ماندن و فعالیت در ایران را به مهاجرت ترجیــح داده بودند، برای ادامهی حیات خود به آموزش نقاشی و انتقال تجربیات مدرن خود در فضاهای شخصی و یا آموزشگاههای آزاد مشغول شده بودند. حضور و فعالیت این نقاشــان و ارتباطشان با جوانان، تداوم و حیات مدرنیسم را، که از چند دههی قبل در ایران شروع شده بود، تضمین میکرد. بنابراین، میل به نوآوری و نیاز به ارتباط با جهان پیرامون، اگرچه وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ سبب کاهش سرعتش شد؛ ولی هرگز قادر به توقف آن نشــد و به محض تغییر شــرایط اجتماعی و فروکشکردن شکلِ حادِ فضای سیاسی ایدئولوژیک در دههی ۷۰، این جریان نوگرا با تمام توان فرصت بروز مجدد یافت. در مقابل، جریان ایدئولوژیکی که سراسر دههی ۶۰ با توپ پُر و اقتدار تلاش میکرد تا حرف خود را در حوزهی هنر به کرسی بنشاند، خیلی خجول و آرامآرام عقبنشینی کرد و حتی تغییر ماهیت داد. بعد از پایان جنــگ ایران و عراق، برای خروج از التهاب و بحرانی که هشت ســالِ تمام زیســت مردم را تهدید کرده بود، از سوی مدیران فرهنگی و اقتصادی جامعه این تلاش رقم خورد تا جامعه را به سمت عادیسازی پیش ببرند. از جمله این اقدامات، تأسیس و گسترش دانشگاههای دولتی و خصوصاً آزاد در سراسر کشور بود؛ که به منظور تربیت نیروی جوان و پاســخ به نیاز جمعیت بســیار زیاد جوانان صورت گرفت. این شرایط بهعلاوهی اندک گشایشی که بهتدریج در فضای حاد سیاســی کشور ایجاد میشد، کورسوی امیدی را در جوانان ایجاد کرده بود. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.