بخشی از گفتوگو:
تامار گارب: آثار شما دربارۀ «خود» است، دربارۀ آشکار و فاششدن خود و به شکل وسوسهانگیزی با «خود» بازی میکند. چیزی که من دوست دارم بدانم این است: کریستین بولتانسکی کیست؟ شما در این فریب پرپیچوخم کجا هستید، در این مجموعه حقهها و کلکهایی که بکار میبندید؟
کریستین بولتانسکی: من واقعاً فکر میکنم که هیچکس نیستم، اگر شما به عنوان هنرمند کار میکنید خودتان را نابود میکنید. هر چقدر بیشتر کار کنید کمتر زندگی میکنید و هر وقت که مصاحبهای میکنید در واقع بخشی از شما محو و ناپدید میشود. وحشتناک است ولی میتواند چیز خوبی باشد. چرا که خلق هنری از زندگی کردن آسانتر است، این انتخابی است که باید در زندگی به آن دست زد.
تامار گارب: اما همیشه عاملی هست که پای دخالتهای فروتنی و تظاهر را به میان میکشد. آیا یک عروسکگردان، این نخها را تکان میدهد؟
کریستین بولتانسکی: من در کارهای اولیهام، وانمود میکردم که دربارۀ کودکیام حرف میزنم، اما کودکی واقعی من ناپدید شده بود. آنقدر در مورد آن دروغ گفتهام که دیگر خاطرهای واقعی از آن دوران ندارم، و کودکی من، نه یک کودکی واقعی، بلکه به کودکی همگانی تبدیل شده است. هر کاری که شما انجام میدهید، نوعی وانمود است. زندگی من، ساختن داستانهای مختلف است. من زیاد سفر میکنم؛ و شبیه یک دلقک سیرک سیّار هستم.
تامار گارب: چرا شما گفتن داستانهایی خاص را به جای داستانهای دیگر انتخاب کردید؟
کریستین بولتانسکی: در آغازِ همۀ کارها نوعی ضربه روحی [Trauma] وجود دارد: چیزی اتفاق میافتد. این ممکن است معضلی روانکاوانه باشد. در تمام زندگیتان شما میتوانید داستان ثابتی تعریف کنید. اما میتوانید این داستان را به شیوههای متفاوتی مثل شعر، ترانه و غیره بیان کنید. احساس میکنم، برای من، چیزهای خیلی مهمی وجود دارد که در ابتدا رخ داد و تنها پس از آن است که میتوانم دربارهشان صحبت کنم. آدمی همیشه دوست دارد از دست مشکلات فرار کند بجای آنکه دربارهاش صحبت کند. وقتی جوانتر بودم، خیلی دیوانه بودم. حالا خیلی طبیعی هستم. هنر برای من حرف زدن دربارۀ مشکلات و دربارۀ گذشته است. مثل روانکاوی، شما مقداری حالتان بهتر میشود و میتوانید کارها را بهتر انجام دهید.
تامار گارب: فکر نمیکنید شما هم به دام همین کلیشهها افتادهاید، کلیشه ونگوک دیوانه. هنرمندی که تنها میتواند در یک وضعیت جنونآمیز غیر قابل کنترل فعالیت کند؟
کریستین بولتانسکی: این وضعیت کاملاً کنترلناپذیر نیست. شما به هرحال چیز خاصی برای گفتن دارید. شاید برخی هنرمندان بگویند که بهتر است روی خود هنر تمرکز کرد، در حالیکه برخی دیگر به زندگی میپردازند. …
.