بخشی از متن:
عکاسی ایران در حالی به دههی ۷۰ شمســی قدم گذاشت که در دههی ۶۰ زیر سایهی سنگین تعهد و رسالت اجتماعی بود. دو رخداد عظیم انقلاب و جنگ باعث شــده بود تا عکاسی با فاصلهگرفتن از ظرفیتهایش در بیانگری بیشتر به ثبت صرف واقعیت در بازنمایی مصائب و مشکالت اجتماعی محدود و متمرکز بماند. این در حالی است که تا پیش از انقالب نمونههایی از بیانگری را میشد در آثار عکاسانی چون احمد عالی، علی خادم، محمود پاکباز و حتی در نمایشگاه «عکاسی ابداعی: تاریخچه» که در ســالهای میانی دههی ۱۳۵۰ و به همت دانا استاین در موزهی هنرهای معاصر برگزار گردید، ســراغ گرفــت؛ بهنمایشدرآمــدن عکسهایــی از هنــری پیچ رابینسون، هانس بلمر و منری در این نمایشــگاه بهوضوح بر جنبههای بیانگری و فرمالیستی عکاسی تأکید داشت تا عکاسی به عنوان سلاحی در مبارزهی سیاسی یا وسیلهای برای اصلاح جامعه. به هر تقدیر، عکاسی در دههی ۶۰ به بیان یحیی دهقانپور تا حد زیادی زیر «آفتاب سوزان تعهد اهل قلم» باقی ماند. منباب نمونه، افشین شــاهرودی، عکاس و منتقــد عکاســی، در تعریف عکاسی اینطور گفته بود: «آیا برای سلاح هنر چه کاربردی جز این باید قائل شویم که میبایست با تعمق و رسوخ در عمق مسائل اجتماعی زخمهای عفونی پیکر اجتماعی را بشکافد، به اصلاح و درمان آن بپردازد.» با وجود این، نسیم تغییر از میانهی دههی ۶۰ به واســطهی دانشگاهیشدن عکاسی و انتشار نشــریات با رویکرد عرفی در نتیجهی انبساط حداقلی فضای فکری – فرهنگی شــروع به وزیدن کرد. رویکارآمدن دولت سازندگی در سال ۱۳۶۸ که بر کاهش نظارت دولتی بر فرهنگ، خصوصیسازی و بهبود روابط با دنیای بیرون تأکید داشت، به تغییر شرایط در عکاسی کمک کرد.
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.