هنر معاصر ایران، حمید سوری، گفتگوی ایمان افسریان

اگر استفاده نکنیم، عقب می‌افتیم / گفت‌وگو با حمید سوری

بخشی از متن:

ایمان افسریان:از میان کسانی که در سیاست‌گذاری، بارگذاری و داوری نمایشگاه هنرهای جدید موزه‌ی هنرهای معاصر شرکت داشتند. ما شما را با توجه به تحصیلات و مطالعاتتان گزینه مناسبی یافتیم. تا بتوانیم از لزوم برپایی چنین نمایشگاهی و  از معیارهای ارزش‌گذاری آثار مطلع شویم. نخست از عنوان نمایشگاه شروع می‌کنیم. برای عنوان نمایشگاه هنرهای جدید را برگزیده‌اید. تا چه اندازه فکر می‌کنید که آثاری که نمایش داده شده، با این عنوان همخوان است. و لطفاً تعریفتان را از کلمه‌ی نو و جدید برایمان بازگو کنید.

حمید سوری:در خصوص عنوان نمایشگاه باید عرض کنم New Art یا هنرهای جدید، از آن جهت انتخاب شد که خواستیم در میان هنرهایی که مثل نقاشی، مجسمه‌سازی، عکاسی و… که برای خودشان جایگاهی دارند، برای خودشان انجمنی دارند، بینالی دارند و لذا نمایشگاه‌های خاص خودشان را دارند به هنرهایی بپردازیم که طی چهار دهه‌ی اخیر در جهان، مطرح شده‌اند و هنرهایی مثل نقاشی، مجسمه‌سازی، را تحت‌الشعاع قرار داده‌اند.این عنوان فکر می‌کنم عنوان فراگیری است. چرا که زیرمجموعه‌هایی که مورد توجه ما بوده مثل:ویدئو آرت، اینستالیشن، فتوآرت یا آدیوآرت را می‌توانسته به خوبی دربر بگیرد. تعداد آثاری که به عنوان طرح برای این نمایشگاه رسید خیلی زیاد بودند. اما برای ما مهم این بود که در این محدوده‌ها بگنجند. آثار هنری‌ای که بینال‌های خاص خود را دارند را در این نمایشگاه نپذیرفتیم. لزوم چنین نمایشگاهی فکر می‌کنم بحث خیلی عمده‌ای باشد و بیشتر بتوانیم برایش وقت بگذاریم.

من فکر می‌کنم که جهان معاصر نسبت به دور شدن از هنرهایی که ذاتشان با مدرنیسم عجین شده بود احساس نیاز کرده. مدرنیسم می‌خواست آن رسانه‌ها را به صورت بسیار ناب در جهت مطرح کردن ایده‌های بسیار خلاصه شده و ناب، با تکیه بر خود رسانه‌ها به کار گیرد. دوران این نوع نگرش به سر آمده است. در دهه‌ی شصت میلادی این تفکر مطرح شد که دیگر، هنرهایی مثل مجسمه‌سازی و نقاشی نمی‌توانند پاسخگوی نیاز ما باشند، خب این باعث به وجود آمدن هنرهایی مانند کانسپچوال آرت، لند آرت، پرفرمنس و غیره شد که می‌خواست به نیازهای جدید جواب بدهد.این نیازهای جدید بالطبع با فلسفه‌ی جدید، با فرهنگ جدید، با وضعیت صنعتی جدید، هم میزان و مترادف بود. هنرمندان ناچار بودند برای بیان مفاهیم جدید در مبارزه با فضاهایی که به طور سنتی هنر را در اختیار خودشان داشتند مثل گالری‌ها و موزه‌ها مبارزه کنند. در واقع، باید هنر ویژه‌ی خودشان را به وجود بیاورند.در این دوره‌ی تاریخی غرب، این اتفاق افتاد و یکی دو دهه‌ی بعد دیدند که این اتفاق میمونی بود و باید ادامه پیدا کند. اما نباید به قیمت از بین رفتن نقاشی باشد، به قیمت از بین رفتن مجسمه‌سازی باشد. آنها دوباره احیاء شدند و در کنار هم این تنوع رسانه‌های مختلف هنری را دامن زدند. در ارتباط با ایران باید بگویم که ما اگرچه آن شرایط اجتماعی، اقتصادی، صنعتی، تکنولوژی و فلسفی را نداریم. اما تا حدی هم از آن شرایط تأثیر گرفته‌ایم، درست است که هنوز پساصنعتی نشده‌ایم اما تبعات اینترنت، موبایل، ماهواره و غیره به خوبی اینجا حس می‌شود. ما نمی‌توانیم مانند گذشته به نابگرایی ادامه بدهیم. حتی در محدوده‌های فرهنگی خودمان هم نمی‌توانیم فقط و فقط به سنت و مسائل بومی خودمان بپردازیم.

به هرحال جهانی شدن در گوشه و کنار جهان تأثیر خودش را می‌گذارد. ما که دچار این فضا شده‌ایم بالطبع نمی‌توانیم فقط و فقط آثاری را با رسانه‌های قدیمی خودمان به وجود بیاوریم. اتفاقاً به نظر من این رسانه‌ها و این رویکردهای جدید از رویکردهایی هستند که مناسب و متناسب با نیازهای فرهنگهای مختلف و فرهنگهای بومی است.پس چرا ما خودمان در جهت معرفی این‌گونه کار برنیائیم. مسئله‌ی ما اینجاست که می‌توانیم نسبت به دوره‌های مختلف فرهنگی خودمان نگاه انتقادی داشته باشیم، مدرنیسم وارد ایران شد.

مدرنیسمی که به هرحال زاییده‌ی تفکر خاص غربی بوده است و یک جهت خاصی را در فرهنگ و هنر مطرح می‌کرده که بیشتر آن طرفی بوده است. حالا دوران پس از مدرن که اتفاقاً به این تنوع‌های فرهنگی و به رویکردهای مختلف بومی بها می‌دهد. آنچه را که اقلیتها در گذشته از آن محروم بوده‌اند را می‌خواهد مد نظر قرار بدهد بهترین موقعیت را به ما می‌دهد تا بتوانیم از آنها استفاده کنیم. اینجاست که لزوم چنین حرکتی را حس می‌کنم.

سبد خرید ۰ محصول