معرفی مقاله:
گفتگوی کارلوس باسوالدو با دوریس سالسدو هنرمند کلمبیایی جنبههای بسیاری از جهانبینی او را روشن میکند. این گفتگو با پرسش از دوران ابتدایی هنر این هنرمند نحوهی شکلگیری نگاه هنرمندانه و تاثیراتی که پذیرفته را بازگو میکند. دوریس سالسدو متأثر از نقاشی نگاهی ترکیبی به مجسمهسازی دارد. او در دوران تحصیل در نیویورک مجذوب آثار یوزف بویز میشود. مفهوم مجسمهی اجتماعی را از آرای بویز به دست میآورد. مصاحبه کننده مسیر گفتگو را به چگونگی گرایش هر چه بیشتر سالسدو به مسائل اجتماعی و سیاسی میبرد.
دوریس سالسدو از علاقه به نقشدهی به فضا در نمایش آثارش سخن میگوید. به نظر سالسدو هنرمند معاصر موجودی «بیجا شده» است و این مهمترین مشخصهای ست که او برای هنر معاصر قائل میشود. با توجه به اهمیت امر اجتماعی و سیاسی و مفهوم فضا در آثار سالسدو این پرسش پیش میآید که این هنرمند چگونه این مولفهها را در آثارش آمیخته است؟
بخشی از متن:
دوریس سالسدو از ارتباط سورئالیسم، شعر و «دیگری» در آفرینش هنری خود به تفصیل سخن میگوید. او در پاسخ به ارتباط «دیگری» و امر اجتماعی در خلق هنری چنین میگوید:
زندگی آگاهی از «دیگری» را به شما تحمیل میکند. خشونت و وحشت شما را وا میدارد تا به «دیگری » توجه کنید و رنجهای او را ببینید. وقتی درد از حد میگذرد نمیتوان آن را نادیده گرفت. در یک کشور جهان اول شما میتوانید در خیابان از کنار شخصی بیخانمان عبور کنید یک سکه به او بدهید یا اصلا هیچ کاری نکنید و فقط از دولت توقع داشته باشید که از او حمایت کند و شب هم سر راحت بر بالین بگذارید. اما در یک کشور جهان سوم وقتی شما با پنج هزار بیخانمان مواجه میشوید که هیچ حمایتی از دولت دریافت نمیکنند مجبورید به آنها توجه کنید. حضور آنها بخشی از محیط و بخشی از هوایی که تنفس میکنید میشود و همواره با شما میماند. نمیتوانید از ذهنتان دورش کنید. هیچ راهی برای اجتناب از آن وجود ندارد. به دنیا آمدن در کلمبیا باعث میشود که من به «دیگری» توجه کنم. اصلا انتخاب دیگری ندارم..