بخشی از متن:
پهنهی یزد از حیث جغرافیایی درست در مرکز ایران جای دارد: روی دشت و محصور بین دو کوه. شهری بیپناه با صحاری نمکین و خارزار و ریگناک که تنها دایهاش شیرکوه است. پیرامونِ «شهر» یزد را بیابانهای دورناک و آبادیهای کوهستانی فراگرفته است. برسرهم شهری بیآزار و سربهراه است. یزدیها آبادگر زمینهای بایر و سترون هستند و دائرمدار زندگی اخلاقی و آرام و به نجابت و سختکوشی شهره. دشتهای زعفرانخیز بهاباد، باغهای لبریز از انارِ تفت و مهریز، نخلستانهای بافق، سروستان ابرکوه و باغهای انگور خاتم، نمودی از سختکوشی یزدیها است. یزد با میانگین بارش صدوده میلیمتر خشکترین استان ایران است و سرنوشتش با کمآبی و خشکی گره خورده است. یزدیها صدها سال کوشیدهاند که بیابانها و شورهزارها را با آسمانِ خسیس به شهرها و آبادیها و باغستانها مبدل کنند.
مردمان این خطِّه با نظام آبیاری متّکی به قنات سعی کردهاند با این مانع کنار بیایند. دهها قناتِ زیرزمینی که بعضی از آنها تا پنجاه کیلومتر طول دارند، آب را از پای شیرکوه به دامن کویر و دوروبَر آن میرسانند. هنوز هم آثار طوفانهای مهیب روی شهرها و بناهای یزد مانده است. ساکنان پهنهی یزد، چه مسلمان، چه یهودی، چه زرتشتی، همواره به پایبندی به زهد و پارسایی نامآور؛ و بهحق پاسدار لقبِ «دارالعباده» بودهاند. آلفونس گابریل، جهانگردی که حدود نود سال پیش پی مسیر مارکو پولو در ایران را گرفته بود، مینویسد: «یزد تنها اندکی از قیافهی شهری خود را بهصورت مدرن درآورده. […] مارکو پولو شهرهای بزرگی را که دیده بود، دیگر باز نخواهد شناخت؛ معهذا یزد از بسیاری جهات قیافهی قدیم خود را همچنان برجا نگه داشته است.»۱
الان هم آدم میتواند دور از شلوغی خیابانهای بزرگ، ساعتها در میان کلافِ سردرگم کوچههای باریک و پُرپیچوخمِ یزد و میبد و اردکان و تفت و… راه برود و در عین تماشای دیوارهای بلند خشتی و چینهای در طرفینْ ناظرِ باریکهی آسمان آبی با ابرهای زیبا باشد. یزدیها در حراست از مواریث و سنتهایشان نسبتاً موفق بودهاند. آنها آگاهانه چنین کردهاند؟ یا اینکه خصیصهی ذاتیشان است؟ درهرحال، چند سال پیش «شهر» یزد در چهلویکمین اجلاس کمیتهی میراث بشری یونسکو به ثبت رسید. ثبت جهانی یزد به این معنی است که این شهر واجد ویژگیهای منحصربهفردی است که سهم چشمگیری در میراث بشری داشته است. کارشناسان یونسکو یزد را تماشایی و دستنخورده ارزیابی کردند. حالا، دستهدسته گردشگر از خارج و داخل روانهی یزد میشوند و یزدیها با خوشرویی و لهجهی غلیظ و قوسدارشان از آنها پذیرایی میکنند. میخواهیم هنر مردمانی را وارسیم که توصیف مختصری از آنها و سرزمینشان را خواندید.
بدنهی اصلی نوشتهی پیش رو در دو بخش تنظیم شده است: اول، میراث هنر یزد و بعدی، هنر معاصر یزد. پیش از ورود به رویدادهای صد سال اخیر، کمی دربارهی پیشینهی تاریخی یزد صحبت کردهایم. مطالب این بخش گزارشی تاریخی متکی بر نتایجِ جستوجوهای دانشوران تاریخ شهر یزد است. بعد سراغ کهنترین آثار منقوشِ برجایماندهی خطهی یزد را گرفتیم. در این قسمت پای نقوش صخرهای ارنان، اسبقته، دره گنج؛ و ردّ نقوش در بناهای کهن و نقشینههای روی نخستین دروازهی آهنین یزد را به میان کشیدهایم. علاوه بر اینها، با مراجعه به گزارشهای تاریخی موجود در میراث مکتوب یزد دربارهی بافندگان (زریبافان و زیلوبافان) و نقاشان و مُذَّهبان و کتیبهنویسان و خوشنویسان چیزهایی نوشتهایم.
سپس دنبال دیوارنگاشتهای (نقاشی و گچبری و آیینهکاری) خانههای یزد رفتهایم. توصیف مختصری دربارهی برخی از آنها دادهایم و اشارهای هم به هنرمندانشان کردهایم. اینها بخش اولی بود که عرض کردیم. در بخش دوم، به ماجراهای ورود هنر مدرن بهخصوص نقاشی به یزد پرداختهایم. اول دربارهی پیشگامان این عرصه صحبت کردهایم: از مهدی چیتی و علی گرجی و دیگران. بعد از آن، با تکیه بر گفتههای هنرمندان و کارشناسانِ هنری، دربارهی نهادهای فرهنگ و هنر یزد مثل هنرستانها، نمایشگاهها، انجمنها و جریانهای هنری یزد گفتهایم و در آخر هم گزارشی از وضعیت هنر یزد در دو دههی اخیر را آوردهایم.
پرسشهای اساسی ما در این مقاله این است: که یزدیها در عرصهی هنر چه کردهاند و چه میراثی بر جای گذاشتهاند؟
در مواجهه با صورتهای تازهی هنری چه کردند؟ یزدیبودنِ هنرمند مدرنگرای یزد تا چه اندازه روی شخصیتِ هنریاش نقش داشته است؟ میخواهیم در آسمان هنر معاصر یزد مستقر شویم و با قرائت احوال و آثار هنرمندانش، کارنامهی یزدیها را در این حوزه روی ترازو بگذاریم. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.