معرفی مقاله:
این مقاله به منظور بررسی شرایط موجود تاریخنگاری عکاسی هنری ایران نگاشته شده و در تلاش است با تبیین شرایط موجود، موضوع تاریخنگاری در عکاسیِ هنری ایران را که شرایطی تقریباً منحصربه خود و متفاوت نسبت به دیگر هنرها در ایران دارد را مورد بحث و بررسي قرار داده و در ادامه چرايی اهمیت آن را مورد کاوش قرار داده و راهبردهایی در زمينهی رويكردها و روشهای نظری آن ارائه نماید.
برای مطالعه پیرامون عکاسی هنری در ایران مقالههای «عکاسی هنری ایران پس از ۷۶» به قلم مهران مهاجر و «عکاسی هنری ایران و پدیدهی شهرنشینی» به قلم شهمال مرتضایی و زانیار بلوری را مطالعه کنید.
.
بخشی از متن:
تاریخ هنر در چند سال اخیر، بسیار غنی شده و درگیر داستانها، انگیزشها، تأثیرات، ایدهها و رویکردهای بسیار متنوّعی گشته است که این امر تلاش برای دستیابی به طرحِ کلی برای هنر سالهای اخیر در یک ساختار محکمِ زمانمندی از جنبشها یا حتی مجموعههایی از هنرمندان مهم، را غیر ممکن مینماید و در حقیقت قادر به بازنماییِ دورهی معاصر نیست. هایم اشتنباخ این دوره را به صورت یک مجمع الجزایر میبیند، که چیزهای مختلفی در جزایر مختلفش اتّفاق میافتد. آنها به صورت همزمان اتّفاق می افتند امّا همیشه در یک جهت حرکت نمیکنند. با اینحال اگرچه از نظریههای سبک شناختی منسجمی که مورد توافق تاریخنگاران قرار گرفته باشد خبری نیست؛ امّا میتوان گفت سبکشناسی نه به مثابهی ویژگیهای مشترک آثار یک دوران، بلکه به مثابهی ایدهی بنیادیِ مورخ در روایت از تاریخ همچنان وجود دارد؛ بنابراین میتوان از روایتهای متعدّد یا تاریخنگاریهای مختلف در هنر صحبت کرد.
از اینرو امروزه، با توجّه به پذیرشِ زمانمندیهایِ متکثّری که در دنیایِ معاصرِ هنر وجود دارد، دیگر صحبت از یک تاریخ یکسان و واحد برای کشورها مطرح نیست و تاریخ یک ساختِ پراکنده و بیترتیب است؛ در همین راستا در سالهای اخیر تلاشهایی برای درک تاریخ هنر کشورهای مختلف به صورت مجزا انجام شده است. بنابراین امروزه در میان مورخان، دیگر سودایِ رسیدن به تاریخ جامع و مرجع از عکاسی هنری و تلاش برای شرکت دادن هنر کشورهای مختلف در آن خبری نیست، مورخان در کشورهای مختلف اقدام به نوشتن تاریخهای بومی از هنر خود کردهاند و همواره نیاز است که تاریخنگاری هنر کشورهای مختلف متناسب با ملزومات و شرایطی که در آن حضور دارند تاریخنگاری شود. از این رهگذر، عکاسی هنری در ایران نیز از این مسئله مستثنا نبوده و نیازمند تاریخی مختص به خود و متناسب با ویژگیهای خود است. از سوی دیگر، ایرانیان، از دیرباز، با مفاهیم تاریخی خیلی آشنا نبوده و علاقهای به ثبت تاریخ، آنگونه که در غرب با آن آشناییم، نداشتهاند که اگر در کنار این فقدانِ اسناد تاریخی و عادت دیرینهی عدمِ ثبت و نقد اتّفاقات، این موضوع را هم قرار دهیم که هنوز رشتهی تاریخ هنر در ایران شکل نگرفته است، هر شخصی که قصد تاریخنگاری دارد را در وضعیت نابسامان و ناامیدکنندهای قرار میدهد…