بخشی از متن:
متنی علیه تاریخنگاری هنرِ حاشیه
متن حاضر، تاریخ شکلگیری نهاد نقاشی در کردستان است. روایت بخشی از تاریخ هنر و هنرمندانی که نادیده مانده، حذف یا کمتر به آنها پرداخته شده است. گروهی از منتقدان البته آنها را در قالب هنرمندان حاشیه تعریف میکنند، تاریخ روایتشده توسط ما اما نه تاریخ هنرمندان و یا سوژههای در حاشیه بلکه تاریخ هنرمندانی است که در طول حدود یک سده و در شهرهای خود، تلاش کردند تا نهاد رسانهی نقاشی را شکل و بسط دهند. امکانی که مجلهی حرفه: هنرمند در ویژهنامهی «هنر شهرهای ایران» در اختیار ما قرار داده، خود گویای این امر است. هنر شهرهای ایران و نه هنر حاشیههای ایران؛ اینجا نه سقفی است و نه مرکزی. کار ما در معرفی هنرمندان معاصر کُرد، آوردن نقاشان اقلیت/ نادیده به درون تاریخ هنر معاصر ایران است (این مسئله در مورد نقاشان شهرهای دیگر، که جایگاهشان حذف یا کمرنگ شده است، نیز صدق میکند).
سعی ما این است که تاریخ ساخت رسانهی نقاشی در کردستان ایران و برآمدن نهاد جدید نقاشی در آن را طی حدود صد سال اخیر در میانهی ساختارهای قدرت (سیاسی، فرهنگی، اجتماعی)، که با پشتوانهی نظام اربابیـخانسالاری بر گردهی سوژهـفردیت کُرد و در نتیجه علاقهمند به هنر/ نقاشی سوار بود، مطالعه کرده؛ و مسیر دشوارِ شکلگیری رسانهی جدید نقاشی و برساخته شدن نقاشی مستقل کُرد را ببینیم. این راهی است که از خلال حصارها و گفتمانهای سخت و سلب گذشته است.
پیشینهی تاریخ تصویر در کردستان
بررسی تاریخی موضوعی تحت عنوان نگارگریـنقاشی در کردستان، به سبب کافی و شفاف نبودن مدارک، امر دشواری است. این امر علتهایی چند دارد. نقاشی اغلب هنری وابسته به طبقهی نخبگان است و برای رشد و پرورشش نیازمند حمایت شخص یا درباری قدرتمند، وابسته به یک حکومت پردوام و گسترده، است. اولاً در میان کردها این حکومت منطقهایـمحلی به این صورت شکل نگرفته است، به جز مورد استثنایی ایوبیان (که کمتر به هنر پرداختهاند) و چند حکومت محلی کمدوام و کمدامنه. دوماً کردها به علت این محدودیتها (نبود حامی، دوری از مراکز شهری ثروتمند و مهم و از این قبیل دشواریها) کمتر توانستهاند به مراکز قدرتـدربار راه یابند تا نزد اساتید این فنون شاگردی کرده و هنر نقاشی را در میان خود بسط دهند. نکتهی دیگر، در رشد و توسعهی نقاشی در هنر ایرانیـاسلامی، که هنر نقاشیـنگارگری کردستان را تا اوایل قرن بیستم باید در ذیل آن تعریف کرد، پیوستگی این هنر به ادبیات و سنت کتابت و نوشتن است. در این پیوستگی، ادبیات غنایی، حماسی، تاریخ و متون مذهبی بیشترین سهم را دارا هستند. در مورد متون ادبی (تاریخ، شعر، داستانهای فولکلور و حماسی) در کردستان غلبه بر سنت شفاهی و ادبیات فولکلورِ مبتنی بر آوازـ بیت بوده است و خیلی دیر متون شعری، تاریخ و ادبیات مکتوب شدند. در واقع، این همراهی متن و تصویر خیلی دیر و در آثاری محدود چون خورشید خاور، شاهنامههای کردی و… شکل گرفت. در نتیجه، سنت تصویری پیوستهی این امر دیرتر پدید آمد و آثار موجود نیز دیر ساخته شدند و کم هستند.
در ردیابی نشانههای نگارگری در کردستان تا قبل از دوران مدرن (اواخر قرن نوزدهم) باید رد پای هنرمندان کرد را در متن سنت نگارگری اسلامی و نسخههایی که برای حکام محلی تهیه شده است بجوییم. یکی از نخستین نشانههای کار نگارگران کرد را در قرن ششم و هفتم هجری و در شمال بینالنهرین میتوان یافت. نگارههای تهیهشده در این جغرافیا همه دارای ویژگیهایی تقریباً مشترک هستند.
این نسخهها توسط نگارگرانی تهیه شدهاند که برای حاکمان قدرتمند عرب، ترک و کُرد کار میکردند. اسناد تاریخی به نگارگرانی کُرد چون مهران پسر منصور و ابنالرزاز الجزری اشاره دارند. هر دو اهل جزیره، در شمال بینالنهرین بودند. «مهران منصور و اسماعیل ابنالرزاز الجزری در منطقهی دیاربکر بوده و کارهای آنان در نسخههای آن دوره را به شیوهی دیاربکری میشناسند». الجزری یک نسخه از کتاب Automata را در ۶۰۲ ه. ق. در دیاربکر تهیه کرده، نسخهای دربارهی ابزارهای مکانیکی که از طرف حاکم ارتقی، ناصرالدین محمد به او مأموریت داده شده است. نگارههای این نسخه شرح و تصویر ابزارهای مهندسی ساخت خود او هستند. هرچند با اطمینان نمیتوان گفت که در این زمان نگارگری در کردستان به این دو نام ختم میشده و به احتمال زیاد میتوان در موزههایی چون توپقاپی ترکیه یا مجموعههای خصوصی دیگر کارهایی از نگارگران کرد پیدا کرد که برای حاکمان منطقه کار کردهاند. …
۰ دیدگاه
هنوز بررسیای ثبت نشده است.