مهدی حسینی مُنضبط است؛ دقیق و منظم؛ خشک و حسابشده؛ مداوم و کم تغییر. در دوران اوج مینیمالیسم و پاپ آرت در نیویورک مشغول تحصیل بوده و پساز بازگشت، نزدیک به ۳۰ سال، وفادار به آرمانهای مدرنیسم در نقاشی، تدریس کرده است. او معلم است و شاگردان بسیاری پرورش داده. تأکید او در تدریس بیش از هر چیز برفرم و کمپوزیسیون بوده. همان قدر که در دورهای نصرتالله مسلمیان بر فارغ التحصیلان دانشگاه آزاد اثرگذار بوده، مهدیحسینی در دانشگاه هنر تأثیر داشته است.
به علاوه مدیر گروه نقاشی بوده و عضو هیئت انتخاب و داوری چندین بیینال. دبیر بیینال پنجم و عضو فرهنگستان هنر. او را میتوان یکی از سیاستگذاران نقاشی در دهه ۷۰ هم به شمار آورد.
مهدی حسینی نقاش است و در تمام این سالها نقاشی کرده و آثارش را به نمایش گذاشته است. نقاشیهایش که آنها را به دقت با رنگهای محدود و سرد و فرمهایی ظریف و استیلیزه شده میسازد حکایت از اشیاء و آدمها و شرایط اطراف او دارند: آرامش و رفاه زندگی دهه ۵۰ را در نمای بستهای از صندلیهای حصیری کنار استخر میبینیم، آوارِ بمباران های شهری دهه ۶۰ را در اشیاء تَرَک برداشته و تجربه تلخ از دست دادن دختر زیبایش در دهه ۷۰ را، در زنان قطعه قطعه شده. او تجربه خود را در این سال ها با فرم بیان کرده و آثارش را میتوان به صورت نمایشی از متلاشیشدن دنیای مثالی و بی سایه نگارهها دید.
مهدی حسینی سالهای طولانی از عمرش را در کار فرهنگی و آموزش هنر صرف کرده است. فعالیتهایش مانند هر معلم، سیاست گذار و نقاش دیگری در کنار لطف و حُسن، خالی از اشکال هم نبوده است. بر این باوریم که بهترین راه اَدای احترام به کسی که عمر خود را چنین صرف کرده، دیدن اوست؛ جدی گرفتن و نقد کردناش.