بخشی از مقاله:
با ورود رنگ به جهان بصری غفاری، روایتها و حکایتها در عکسها، مفهومی دیگر و هویتی متفاوت یافتند. عکاسی رنگی فرصتی بود تا با عکسهایی روبرو شود که از عمق میدان وسیع و چند لایه برخوردار باشند. رنگها در عکسهای او در امتداد نقشها هستی مییابند و تأثیر رنگ در زندگی جاری انسانها در مکانها و اجتماعاتی است که حضور دارند. شخصیتهای او در عکسهایش آفرینندهی اشیاء، رنگها و فرمها هستند و یا آگاهانه آنها را به کار گرفتهاند. تجربیات او در مشاهدهی برپا کردن سیاه چادر و چیدمان داخلی آن در حد نیاز و جایگیری سایر وسایل ضروری در محوطهی بیرونی آن، در ییلاق و قشلاق و در فصول مختلف سال، ذهن و چشمان او را غیر مستقیم مورد آموزش قرار داده است تا چیدمان و عمق را در عکسهایش بر مبنای کاربرد بصری آن به کار گیرد و نتایج موفقی از آن به دست آورد. از دیگر سوی حضور متفاوت وی در عرصهی عکاسی فیلم و سینما و در تجربیاتی مشترک با ابراهیم حاتمیکیا، تأمل و درنگ در صحنهآرایی را با چابکی ذاتی او پیوند زده است.
در عکسهای او شاهد تلاش طاقتفرسای زنان در به گردش درآوردن چرخ زندگی در جامعهی عشایری هستیم. زنها در همهی عرصههای کار و تلاش حضور دارند و ایفای این نقشها در برگزاری مراسم آیینی و سرور و شادمانی پر رنگتر جلوه میکند. این عکس، بر خلاف بسیاری از عکسهای غفاری که دارای پرسپکتیوهایی با عمق بسیار است و در چند لایه و نما عکسبرداری شدهاند، عکسی بسیار ساده و روان است، اتاقی با دیوارهای دودهزده که سیاهی آن ناشی از افروختن آتش و دود شعلههای بخاری هیزمی است. و در محل تلاقی سطوح عمود دیوارها بر هم در اثر سایش، سفیدی رنگِ گچ زیرین خود را مینمایاند. نشانههای موجود در این عکس مانند اکثر کارهای غفاری بیانگر فرهنگ و باورهای مردمانی است که با حضور در فضاهای زیست و معیشت خویش هویت مییابند. شخصیت عکسها اگر از محیطی که در آن تنفس میکنند جدا شوند، تا ابد در غربت سرگردان خواهند بود. ویژگی غفاری در آن است که زنان، مردان و کودکانش با محیط و وسایل ضروری زندگی خویش در هم آمیختهاند و تفکیک آنها از یکدیگر ناممکن است.
پیشنهاد مطالعه: مقالاتی پیرامون «حسن غفاری»