معرفی مقاله:
مصاحبهی حاضر، گفتوگوی غزاله هدایت و رامیار منوچهرزاده با حمید سوری، منتقد و تاریخنگار هنر با تمرکز بر عکاسی هنری و سایر جریانات عکاسی در ایران است.
بخشی از گفتوگو:
غزاله هدایت: آیا میتوانید تعریف مختصر و مشخصی از عکاسی هنری در ایران به ما بدهید؟ آیا میتوان به جریانات مختلفی در عکاسی ایران اشاره کرد؟ شکلگیری آن را به چه دورانی باز میگردانید؟
حمید سوری: فکر میکنم میتوان از عکاسی هنری شکل گرفته در ایران معاصر صحبت کرد گرچه شاید قوام یافته نیست. عکاسان هنری ایران تا قبل از دههی پنجاه شمسی تک و توک و استثنا بودند؛ جریان نبودند. ولی از دههی پنجاه می توانیم بارقه ها و تجربیاتی را ببینیم که از نظر من جزعکاسی هنری، نام دیگری نمی توان به آن اطلاق کرد. اما این شکل عکاسی خیلی تجربهگرایانه است که هنوز هم بخشی از عکاسی هنری ما به همین گونه است. در دههی پنجاه عکاسی انتزاعی به نمایش درآمد؛ مثلاً کارهای آقای جلالی که البته شاید هم دیده نشده باشند ـ در مقالهی ایران مدرن به آن اشاره کرده ام ـ و یا در آن دوره فضایی بهوجود آمده بود که از اسلاید و نمایش عکس با موسیقی استفاده می کردند یا کولاژهای کاوه گلستان و در کنار آن کارهای بارزی مثل آثار آقای احمد عالی و آقای یحیی دهقانپور که امروز نام عکاسی هنری به آنها می دهیم. فکر میکنم پس این دهه را میتوان شروع شکلگیری عکاسی هنری در ایران دانست .
هدایت: چه تعریفی برای عکاسی هنری دارید که به وجه تجربهگرایی آن اشاره می کنید؟
به دیدهی من چندان قابل تعریف نیست. در صد سال اخیر این مفاهیم میان زیباییشناسان و نظریهپردازان مطرح شده است. هنرمندان هم در پی شکستن این تعاریف هستند. تعاریف هنرـ دست کم در شصتهفتاد سال اخیرـ ذاتگرایانه نیستند. همین را برای ژانرهای مختلف هنرهم داریم. نمیتوانیم بگوییم عکاسی چیست و به این ترتیب ژانرهای مختلف عکاسی چه میتوانند باشند. مثلاً به گفتهی سولومون گودو، از یک منظر همه عکسها مستند هستند و از منظر دیگر ما عکس مستند نداریم. یعنی تعاریف دچار اختلال شدهاند؛ و آن تعاریف جامع و کامل و مرزبندیها دیگر امروز قابل قبول نیست. البته بحث دربارهی آنها بسیار جذاب است که میتواند نکات مهمی را به ما یادآور شود البته اگر نخواهیم به شروط لازم و کافی برسیم و دچار بازی کلامی شویم. حالا اگر بخواهیم برگردیم به عکاسی، خیلی ساده بگویم که به نظر من عکاسی هنری عکاسی ای است که وجه زیبایی شناسی یا وجه تئوریکاش بر وجوه دیگر آن غالب است؛ یعنی یا در پی تعریفی برای چیستی عکس یا چیستی هنر است و به مسائل ذاتی خودش اشاره می کند و یا خواهان انتقال مفاهیم هنری، فرهنگی، اجتماعی یا حسی زیبایی شناسانه است. منظورم از حس زیبایی شناسانه صرفاً تولید امر زیبا نیست بلکه هر گونه بیانگری را شامل میشود مانند نگاه های سرد، عاطفی، گروتسک، رمانتیک و …
هدایت: به نظر میآید با این تعریف، گونههای مختلف عکاسی در ایران شکل گرفته اند اما برخی معتقدند که اگر هم شکل گرفته بسیار آشفته و پراکنده است مثلاً همین هنرمندانی که نام بردید انگار روند مشخصی در کارشان دیده نمیشود یا به زعم برخی، کار آنها تنها تقلیدی است از آن چه پیشتر در غرب اتفاق افتاده است. آیا می توانید یک نگاه خاص ایرانی را در آثار تولید شده در ایران بیابید؟
من نه دنبال سرشت ایرانی در این کارها هستم و نه این کارها را تقلید تلقی میکنم . من یک نگاه تاریخ هنری دارم که نگاهِ آن بسیار حساس به اطلاق واژهی تقلید است؛ این که هر شباهتی یا گرفتن وجوهی از هنر را انفعالی یا درجه دو تلقی کنیم نادرست است. به دیدهی من آن چه تقلید نامیده میشود اجتنابناپذیر است. شرایط را هم باید در نظر بگیریم. ما هنوز یک مقاله نداریم که به درستی زیباییشناسی ایرانی در آن تبیین شود. هنوز زیباییشناسی ایرانی مورد بحث قرار نگرفته است تا ما بخواهیم در عکاسی دنبال آن باشیم . آقای شفیعی کدکنی در باب شعر و عرفان تأمل کردهاند که ما هنوز توانایی تعمیم دادن آن را نداریم. …