کولتور، بیلدونگ، گایست / ریموند گوس / مجید پروانه‌پور

در زبان آلمانی به جای واژه‌ی «فرهنگ» (culture) در زبان انگلیسی، سه واژه هست. کولتور (Kultur)، بیلدونگ (Bildung) و گایست (Geist). دو اصطلاح نخست «پرهیب‌هایی» دارند. یعنی واژه‌هایی که از حیث معنا نسبتی نزدیک با واژه‌های اصلی دارند اما به تدریج چنان از اصطلاح اولیه متمایز گشته‌اند که در نهایت دو واژه‌ی متباین از دل آن‌ها سر برآورده است. ریموند گوس در این مقاله به تمایز این سه واژه اشاره کرده است که تنها واژه نیستند بلکه مفهومی مهم در جامعه‌ی آلمان به حساب می‌آیند. در مورد واژه‌ی کولتور این پرهیب عبارت است از سیویلیزاتسیون (Zivilisation). کولتور و سیویلیزاتسیون در بدو امر فاصله‌ی چندانی از یکدیگر ندارند و حتی دامنه‌ی کاربردشان نیز کم و بیش یکی است. اما با آغاز قرن بیست این دو اصطلاح اندک‌اندک به عنوان زوج‌هایی در تقابل با یکدیگر به کار می‌روند. علاوه بر این او با استفاده از آرای کانت به تحلیل بیشتر این کلمات در بستر اجتماع می‌پردازد.

درباره‌ی تاریخ هنر جهان بخوانید.

درباره‌ی تاریخ هنر آلمان بخوانید.

بخشی از مقاله:

کانت در نقد قوه‌ی حکم (۱۷۹۰) خویش میان آنچه کولتور می‌خواند و آنچه سیویلیزیرونگ (Zivilisierung) می‌نامد تمایز قائل می‌شود. بنا به ادعای کانت، کولتور عبارت است از فرایند قرار دادن یک موجود ذیعقل در خدمت «تمامی غایات ممکن» (و یا نتیجه چنین فرایندی آنگاه که فرایند مذکور قرین موفقیت بوده باشد). بنا به گفته کانت، یک موجود ذی‌عقل را می‌توان در خدمت غایات گوناگون قرار داد. منوط به اینکه آن موجود دو شرط را برآورده سازد: الف) مهارت‌هایی را کسب کرده باشد. ب) دارای «انضباط» (Disziplin یا Zucht) باشد. برای کانت بدان معناست که موجود ذی‌عقل مورد بحث دارای اراده لازم برای ایستادگی در برابر خودکامگی امیال باشد. یک چنین طرز تلقی از کولتور کاملاً نااجتماعی است. رابینسون کروزوئه در جزیره خویش همان‌قدر می‌تواند به انضباط سفت و سخت اراده خویش همت گمارَد که شخصی که در یک شهر بزرگ قرن نوزدهمی زندگی می‌کند. در واقع، چه بسا او به صرف اینکه انگیزه بالاتری برای این کار دارد بیش از یک شهرنشین بتواند انواع مهارت‌ها را کسب کند. کولتور در مقام پرورش عمومی قوای فرد، دست کم در اصول، به‌طور مساوی و صرف نظر از شرایط اجتماعی خاص عاملین ذیعقل، در دسترس آن‌ها قرار دارد. از سوی دیگر، کانت سیویلیزیرونگ را یک ویژگی اختصاصاً اجتماعی می‌داند. من فقط تا آنجا سیویلیزیرت (zivilisiert) [متمدن] هستم که مایل باشم لذتی را که از اشیائی خاص می‌برم به دیگران منتقل کنم و مهارت این کار را هم داشته باشم. یک شخص سیویلیزیرت خواهان نوعی از لذت بردن از شیء است که بتوان آن را با اجتماعی از دیگران نیز به اشتراک نهاد.

یکی از مهم‌ترین مسائل سیاسی در اروپای مرکزی در آستانه قرن نوزدهم این است که در قبال ایدئال‌های انقلاب فرانسه و واقعیت وجود ناپلئون چه نگرشی باید داشت. مباحث تکثرگرایانه‌ای همچون آنچه نزد هردر می‌یابیم از قضا به عنوان شکل‌هایی از مقاومت در برابر فرانسویان به کار گرفته می‌شوند. آئین‌نامه‌های قانونی محلی آلمان نسبت به «آئین‌نامه‌ی ناپلئونی» نازل‌تر نیست. هرچند در قیاس با معیارهای روشنگری ممکن است‌کمتر«بخردانه» به نظر بیاید. در هر حال، آئین‌نامة قانونی یک جامعه باید با نگرش‌ها، گرایشات، عقاید، و رسوم خاص آن مردم که ریشه در تاریخ ایشان دارد تناسب داشته باشد و این قوانین در فرانسه با آنچه در بخش‌های مختلف سرزمین‌های آلمانی‌زبان می‌یابیم فرق دارد.

در نهایت نیز مدعیاتی از این دست که نهادهای آلمانی و شیوه‌های آلمانیان برای انجام کارها به همان خوبی فرانسویان است فقط با مال آن‌ها فرق دارد، به مدعیانی درباره‌ی برتری ملی تبدیل شدند. یک گام مهم در جریان این فرایند طولانی، سلسله خطابه‌هایی است موسوم به  نطق‌هایی خطاب به ملت آلمان که فیشته فیلسوف در سال ۱۸۰۷ و در برلین تحت اشغال فرانسه ایراد کرد. با توجه به شرایط سیاسی آن ایام، فیشته ناچار بود در بیان خود جانب احتیاط را نگاه دارد. اما درباره‌ی نکته‌ی اصلی مورد نظر او نمی‌توان به خطا رفت. «ملت» آلمان بر مبنای «قدمت» (Ursprünglichkeit) بیشتری که دارد، برتر از فرانسویان است و این «قدمت» یک ویژگی کم و بیش ثابت منش ملی است که می‌توان جلوه‌های گوناگون آن را از جمله در رسوم، طرز فکر، طرز احساس و نگرش‌های آن‌ها یافت.

سبد خرید ۰ محصول