تاریخ هنر آلمان / History of German Art

آلمان، دست‌كم تا آن‌جا كه به قلمرو فرهنگ مربوط می‌شود، فقط آلمان نیست، فقط یك كشور نیست، و بسیاری از تولیدات، ایده‌ها، تصاویر، و مسائل و مضامینی كه خاستگاه آلمانی داشته‌اند با هسته‌ی مهم‌ترین مسائل دوره‌ی مدرن گره خورده‌اند. به این ترتیب پرداختن به تاریخ هنر آلمان می‌تواند برای هر فرد یا ملتی كه در كلی‌ترین سطح با مسائل مربوط به فرهنگ مدرن یا مدرنیته‌ی فرهنگی سروكار دارد ضرورت داشته باشد.

امر والا، شکوه، ایدئولوژی، زیبایی شناسی، نظریه استتیک لونگینوس، تری ایگلتون

منظر بریتانیایی در برابر منظر آلمانی / تدوین و ترجمه: گلنار نریمانی

Gerhard Richter / گرهارد ریشتر

یادداشتی در باب مجموعه‌ی ۱۸ اکتبر ۱۹۷۷ گرهارت ریشتر / بنیامین بوکلو / داوود کاظمی

تابلوی مرده از گرهارد ریشتر، نقاش مولف آلمانی است که در سال ۱۹۸۸ کشیده است.

یادآوری ناگهانی: ۱۸ اکتبر ۱۹۷۷ / رابرت استور / کتایون یوسفی

گئورگ گروز؛ قساوت چهره / امید مهرگان

وایشر سنت لودگروس weischer st. ludgerus 2004

مکتب لایپزیگ نو / آرتور لوبوف / مهدیه کُرد

سیمونه نیوگ/ مکتب دوسلدورف/ عکاسی/

افسون باغ: مستندنگاری غنایی سیمونه‌ نیوگ/ اشتفان گرونرت / غزاله هدایت

يورگ زاسه انبار/ حافظه 2008

تصویر جهان، جهان تصاویر

توماس روف / کاسینی 01 Thomas Ruff / Cassini 01 2008

توماس روف: درباره‌ی دو مجموعه / تامرالشیخ / ابوالفضل توکلی‌شاندیز

کاندیدا هوفر پاله گارنیه (سالن اپرای پاریس)

در ستایش روشنی ابهام / مهران مهاجر

برنت و هيلا بخر برج‌های ویندینگر، آلمان

درآمدی بر عکاسی برنت و هیلا بخر / پیتر گالاسی / ابوالفضل توکلی‌شاندیز

برنت و هیلا بخر خانه‌های سازه‌ای، جدول خانه‌ها

معماری تصاویر: چشم‌اندازهای عکاسانه / کاتارینا مانخاندا / غزاله هدایت

بخشی از «دو مجسمه برای اتاقی ساخته پالرمو»

خاطره‌ی متفرق و هویت پساسنتی: عمل سوگواری گرهارت ریشتر / بنیامین بوکلو / داوود کاظمی

به بیان صریح‌تر، مطالعه‌ی تاریخ هنر و فرهنگ آلمان یكی از بهترین مسیرها برای درك دینامیسمِ فرهنگ در عصر جدید و نسبت آن با حوزه‌ی واقعیت تاریخی است. به عنوان نمونه، تحولی كه در سال‌های پایانی سده‌ی هجدهم و سال‌های آغازین سده‌ی نوزده تحت عنوان رمانتیسم اولیه‌ی آلمانی ــ عمدتاً در عرصه‌ی فكر، و نظریه‌ی ادبیات و هنر ــ شكل گرفت، تا حدود زیادی سرمشق و خصلت‌های كلی چیزی را پایه‌گذاری كرد كه تحت عنوان مدرنیسم هنری می‌شناسیم؛ روند فرهنگی كلانی كه از آغاز قرن نوزده تا زمان ما، یا دست‌كم تا میانه‌های قرن بیستم، سرمشق غالب خلاقیت هنری و فرهنگی و تماس نقادانه با واقعیت‌های تاریخی عصر جدید بوده است.
به این ترتیب می‌توان هم‌صدا با ژان‌ـ‌لوك نانسی و فیلیپ لاكو‌ـ‌لابارت گفت كه ما كماكان در «سرمشق رمانتیك» قرار داریم. یا در لایه‌ای فلسفی‌تر، می‌توان به این واقعیت اشاره كرد كه بسیاری از چهره‌هایی كه به زیبایی‌شناسی مدرن شكل بخشیدند و مهم‌ترین ایده‌های نظری دویست‌و‌پنجاه سال اخیر در مورد هنر را به وجود آوردند آلمانی‌زبان بوده‌اند؛ یا این مسئله كه ــ در نمونه‌ای متأخرتر ــ انقلاب فلسفی و نظری دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ فرانسه كه الگوهای غالب فهم، نظریه‌پردازی، و نقد هنر در دهه‌های اخیر بی‌واسطه و باواسطه در چارچوب‌های آن پیش رفته، تحت تأثیر ایده‌آلیسم آلمانی و در درگیری مستقیم با تفكر هایدگر و نیچه و ماركس و فروید شكل گرفته است. به این ترتیب، بی‌راه نیست اگر بگوییم بخش عمده‌ای از پیش‌فرض‌ها و چارچوب‌های فهم هنر در دوره‌ی مدرن خاستگاه و ماهیتی آلمانی دارند.
در مورد تاریخ هنر آلمان و یا حتی فرهنگ آلمان تصویری كم‌و‌بیش كلیشه‌ای وجود دارد: فرهنگی عمیق، غامض، تیره و تار و پیچیده، كه با فیلسوفان و موسیقی‌دانان بزرگش شناخته می‌شود، و روح یا رگه‌ای خاص تمامی اجزاء و محصولات آن را به هم پیوند می‌دهد. این تصویر كلی در عین اغراق‌ها و ذهنی‌نگری‌ای كه در خود دارد، عاری از حقیقت نیست. اما این فرهنگ بزرگ در عین حال با سیر تاریخی خاصی پیوند خورده است كه آن را از دیگر كشورهای اروپایی متمایز می‌كند: در حالی كه انگلستان پیشگام انقلاب صنعتی بود و فرانسه با انقلاب سیاسی ۱۷۸۹ به سرمشق تحول سیاست مدرن تبدیل شد، آلمان از منظر تحولات عرصه‌ی سیاست و اجتماع با نوعی تأخیر فاز تاریخی روبه‌رو بود و اساساً بسیار دیرتر از دیگر كشورهای مهم اروپایی به كشور یا «ملت» به مفهوم سیاسی كلمه تبدیل شد.
چنان‌كه گفته‌اند، آلمان از نظر تاریخی «مسیری ویژه» (Sonderweg) را از سر گذراند؛ بسیار پیش از آن‌كه یك ملت به مفهوم سیاسی كلمه باشد «ملتی فرهنگی» بود، و این از جمله‌ی مسائلی است كه دغدغه‌‌ای همیشگی نسبت به چیستی و كیستی و هویت تاریخی آلمان یا «آلمانی بودن» را به نشان مشخصه‌ی بخش اعظم فرهنگ و هنر مدرن این كشور بدل كرده است.
برای همین شناخت هنر آلمان جدا از شناخت تاریخ و فرهنگ و سپس هنرمندان آن در حوزه‌های گوناگون میسر نمی‌شود. حرفه: هنرمند در شماره‌ی ۵۸ به طور مفصل به جوانب گوناگون این شناخت پرداخته است و در ذیل به شرح آن می‌پردازیم.
ابتدا دوره‌ی كلاسیك خلاقیت فرهنگ آلمانی‌زبان، كه در حوزه‌ی فكر با ایده‌آلیسم و رمانتیك‌های متقدمِ آلمانی، در ادبیات با كلاسیسیسم وایمار و از نظر هنری با جنبش رمانتیسم در نقاشی و چهره‌های بزرگ موسیقی كلاسیك و رمانتیك شناخته می‌شود، نگاهی داشته‌ایم. برای شروع این دوره، به صورت نمادین تاریخ انتشار نقد قوه‌ی حكم كانت به عنوان یكی از ستون‌های اصلی درك جدید از هنر در آلمان و سرتاسر اروپا را در نظر گرفته‌ایم. پس از آن، از آغاز آلمان متحد (۱۸۷۱) تا سال‌های پرتب‌و‌تاب ابتدای قرن بیستم و منتهی به جنگ جهانی اول. جوّ فرهنگی غالب این دوران را واكنش‌های محافظه‌كارانه در قبال تحولات صنعتی، اقتصادی و فرهنگی آلمان در قالب اشكال مختلف آلمان‌گرایی؛ انواع و اقسام گرایش‌های معنوی و عرفانی‌ـ‌سیاسی؛ و بازگشتی تازه به میراث رمانتیسم به اشكالی ارتجاعی و با حذف یا كمرنگ كردن وجوه جهان‌گرایانه و مدرن این جریان تشكیل می‌داد. و البته، ظهور و شكوفایی اكسپرسیونیسم به عنوان راه‌حلی آلمانی به مسئله‌ی مدرن شدن در حوزه‌ی هنر.
در بخش‌های بعدی سال‌های پس از جنگ، انقلاب ۱۹۱۸، و فضای دهه‌‌ی ۱۹۲۰ كه از نظر اقتصادی ــ جز دوره‌ای كوتاه ــ با تورم و بیكاری شدید را بررسی کرده‌ایم. این دوره از نظر سیاسی با دیدگاه‌های رادیكالِ چپ و راست، ترور و ارعاب، و یك دموكراسی متزلزل؛ و از نظر فرهنگی با زایایی بسیار و نوعی گرایش تازه به عینی‌نگری (در مقابل اكسپرسیونیسم و ذهنی‌نگری دو دهه‌ی پیش از آن) و نقد اجتماعی شناخته می‌شود، كه به طور كلی در جریان «عینیت نو» نمود می‌یابد. ویژگی باز و متلاطم این دوره نهایتاً با به قدرت رسیدن ناسیونال‌ـ‌سوسیالیست‌ها و حاكمیت هیتلر به قطبی‌شدنِ نیروها و فروبستگی‌ای می‌انجامد كه در نتیجه‌ی آن بیشتر نیروهای فرهنگی خلاق سال‌های جمهوری وایمار از فعالیت در عرصه‌ی اجتماعی محروم شدند، به خارج از كشور گریختند یا مجبور به مهاجرت شدند. شمار كمتری از روشنفكران، هنرمندان، و نویسندگان نیز در طول این دوره در انزوای اجتماعی و سیاسی در آلمان ماندند و شرایطی را از سر گذراندند كه با عنوان «مهاجرت به درون» (inner emigration) شناخته می‌شود.
و نهایتاً، دوره‌ی پس از جنگ جهانی دوم. پانزده سال ابتدایی این دوره زمانی بود كه آلمانی‌ها در بخش غربی با نادیده گرفتن گذشته، آن‌چه در طول جنگ و حاكمیت هیتلر رخ داده بود، و نقش خود در آن، تلاش خود را مصروف بازسازی كشور تحت الگوی جهان غرب و به‌ویژه ایالات متحده كردند ــ كه نتیجه‌ی آن نیز «معجزه‌ی اقتصادی» همراه با محافظه‌كاری سیاسی این دوره بود. اما هنر این دوره از دهه‌ی ۱۹۶۰ به این سو و زمانی به بار نشست كه به‌تدریج نسل تازه‌ای از دانشجویان و هنرمندان شروع به پرسش از گذشته و نسل پدران و مادران خود كردند. هنر آلمان از این دوران به بعد بسیار پربار بود و شاید از نظر غنا و تعدد جریان‌ها و چهره‌ها تنها با هنر امریكا در همین دوران قابل مقایسه باشد.

فرم و لیست دیدگاه

ارسال دیدگاه

۰ دیدگاه‌

هنوز دیدگاهی وجود ندارد.

    سبد خرید۰ محصول
    رفتن به نوار ابزار