«چه بر سر نقد هنری آمد؟» عنوان مقالهای به قلم جیمز الکینز و و ترجمهی محمد آوینی است. «نقد هنری گرفتار بحرانی جهانی است». این جملهی آغازین متن است. به گمان الکینز نقد هنری در مقایسه با نقد فرهنگی، و نیز حوزههای همجوار خود نظیر تاریخ هنر، آموزش هنر یا زیباشناسی، در حال افول و محو شدن است. او معتقد است در عین حال کسب و کار هنری در حال رونق گرفتن است. بنابراین نقد در این زمینه نیز به یک معنی در حال شکوفایی است اما به گونهای نامرئی و به دور از چشم بحث و جدلهای فکری معاصر.
نویسنده در ادامه به نقش گالریها، مجلههای هنری و روزنامه در افول تدریجی نقد میپردازد. او معتقد است از دیگر دلایل این افول دسترسپذیر نبودن متون نقد در کتابخانهها و مجلهها و روزنامهها، و همچنین ناپایدار بودن و نامعلوم بودن طیف مخاطبان آن است. نویسنده مروری بر اقتصاد و بازار نقد دارد. او این مقوله را در نیمه اول قرن بیستم و جریانهای متأخرتر آن را به اجمال مقایسه میکند. این نوشتار با دو پرسش مهم درباره سرنوشت نقد هنری به پایان میرسد.
بخشی از مقاله:
نقد هنری گرفتار بحرانی جهانی است. صدایش به شدت ضعیف شده و کم کم در پس زمینه پر ازدحام نقد فرهنگی هر روزی محو می شود. اما زوال نقد به معنی آخرین تلاش کم رمق یک حرفه که دورهاش سپری شده باشد نیست. زیرا در عین حال نقد از همیشه سالم تر قوی تر است. کسب و کار نقد هنری دارد رونق پیدا میکند: تعداد پرشماری از نویسندگان را به خود جلب میکند و از چاپ رنگی خوب و انتشار جهانی برخوردار است. نقد هنری به این معنی در حال شکوفایی است. اما به شکلی نامرئی، دور از چشم بحث و جدلهای فکری معاصر. پس دارد از میان میرود ولی همه جا حضور دارد، نادیده گرفته میشود اما بازار حمایتش می کند.
راهی برای سنجش تعداد دقیق نوشتههای مربوط به هنر بصری در عصر حاضر وجود ندارد. گالریهای هنری به ازای برگزاری در نمایشگاه حاضر وجود ندارد. گالریهای هنری به ازای برگزاری در نمایشگاه تقریبأ همیشه دست کم یک کارت برای معرفی آثار خود تولید میکنند و اگر بتوانند یک بروشور چهار برگی چاپ کنند (که نوعا یک برگ مقوای ضخیم است که چهار لا تا شده ) معمولا مطلبی کوتاه درباره هنرمند در آن دیده میشود. اگر بیشتر هزینه کنند، بروشور یاد شده یک مقاله بلند و گاهی چند مقاله را دربرمیگیرد. گالریها پروندهای سیمی هم برای هر نمایشگاه درست میکنند و بریدهها یا کپی مطالب روزنامههای محلی و مجلات لوکس هنری را در آن جای میدهند و گالریدارها با روی خوش کپی این مطالب را در اختیار متقاضی میگذارند. اگر یک بعداز ظهر در محله گالریهای شهری در اروپا، آمریکای شمالی یا جنوبی یا آسیای جنوب شرقی قدم بزنیم، یک بغل پر بروشور نمایشگاه نصیبمان میشود.
هر یک از این بروشورها چاپ زیبایی دارد و با مطلبی دستِکم صدکلمهای آغاز میشود. همینطور، به رغم ریسک بالای بازار فروش از دید سرمایهگذار، تعداد زیاد و رو به افزایشی نشریه هنری لوکس وجود دارد. در بخش مجلات کتابفروشیهایی نظیر ایسونز و بردرز ، دهها نشریهی هنری وجود دارد و مجلههای هنری لوکس را در دکههای روزنامهفروشی نزدیک موزهها و کتابفروشیهای دانشگاهها میتوان پیدا کرد.
کسی نمیداند چه تعداد نشریه هنری لوکس وجود دارد زیرا کتابخانههاو مخازن نگهداری، اطلاعاتِ آنها را موقتی و غیرماندگار میدانند و به همین دلیل آنها را جمعآوری و فهرست نمیکنند. تعداد این نشریات آنقدر زیاد است که من کسی را نمیشناسم که حتی پیگیرِ محاسبه تعداد آنها باشد. مورخان آکادمیک هنر قاعدتاً هیچیک از این نشریهها را مطالعه نمیکنند. من با یک حساب سرانگشتی میگویم که احتمالاً در اروپا و ایالات متحده دویست نشریه هنری و حدود پانصد تا هزار نشریه کم حجم، جزوه و روزنامه در سطح ملی و بینالمللی توزیع میشوند. هیچکس نمیداند که چه تعداد بروشور نمایشگاه در سال تولید میشود، عمدتاً به این دلیل که کسی از تعداد گالریها در جهان خبر ندارد.