تهیه مقدمات تاریخ نقاشی معاصر ایران نیازمند نوعی دستهبندی و نظمدهی است. معیار این دستهبندی میتواند زیباییشناسانه، فرمال، سبکی، موضوعی، محتوایی باشد، یا میتوان بر مبنای رویکردها و استراتژیهای هنرمندان، آثار را در بستههای مشترک قرار داد و یا مبنای زمانی یا نسلی را برای نظم دادن به جمعیت متنوع و متکثر هنرمندان معاصر ایران برگزید. هرکدام از این پیشنهادات نقاط ضعف و قوتی دارد و تعریفی جامع و مانع برای هیچ کدام از این معیارها وجود ندارد، اما گریزی هم از این نیست.
مقاله اول پیشنهاد مسلم خضری است برای نوعی از دستهبندی موضوعی و زیباییشناختی. مقاله دوم نقد و تحلیلی است بر مبنای مقاله اول و نیز ارائه پیشنهاداتی متفاوت توسط ثمیلا امیرابراهیمی. مقاله بعد از منصور هاشمی نگرشی کلیتر است به هنر معاصر ایران و تحلیل استراتژیهای هنرمندان جوامعی چون ما در حاشیه و در حال کلنجار رفتن با چالشهایی چون جهانی شدن و مسئله هویت و… است و در نهایت مطلب باوند بهپور تأملاتی است پیرامون خود پرسشها؛ سؤالهایی از سؤالهایمان درباره هنر معاصر ایران.
این باب مفتوح است و پرداختن به هنر ایران بعد از سال ۷۷ را اگر عمری باقی بود، سال بعد پی میگیریم.
جهت مطالعهی مقالاتِ این فصل، به بخش «مقالات مرتبط در فصلنامه»، در انتهای این صفحه مراجعه کنید.