بخشی از متن:
مفهوم انتزاع در دورهای از تاریخ فرهنگ مرکزیت داشته است. دورهای که حالا عموماً آن را دورهای پشت سر گذاشته میدانیم. یعنی دورهی مدرنیسم که به تقریب از ابتدای قرن بیست تا سالهای پس از جنگ جهانی دوم را شامل میشود. دورهای که حالا تبدیل به یادبودی از یک دوران شده. اما ویلیام جی.تی. میچل W. J. T. Mitchell در مقالهی «نظریه همچون نقاشی: نقاشی انتزاعی و زبان» سعی کرده نشان دهد که امر و مفهوم انتزاع، امری منسوخشده نیست و بازنمایی هنر از خود باید دوباره به پرسش کشیده شود. هدف او از بررسی هنر انتزاعی بررسی اشکال و روایتهایی است که این هنر را به منزلهی سرکوب ادبیات و گفتار زبانی به نفع فرم نقاشانه یا کیفیات بصری معرفی میکرد.
ویلیام جی.تی. میچل از گفتهی کلمنت گرینبرگ، که یک هنرمند انتزاعی یک هنرمند نابگراست که مُصر به کنار گذاشتن ادبیات و مضمون از هنر تجسمی است. و یا این گفتهی منتقدی دیگر مبنی بر اینکه: «هنر مدرن کاملاً خصلتی ادبی پیدا کرده، نقاشیها و دیگر آثار فقط برای آناند که تصویرگر متن باشند.» کمک میگیرد تا هنر انتزاعی را بیشتر واکاوی کند. سپس ارتباط این هنر با زبان و پیچیدگیهایشان را تشریح کند.
او شرح خواهد داد که در هنر امروز چرا نمیتوان بدون تکیه بر نظریه هیچ نقاشی یا اثری را دید و درک کرد. انگار هنر انتزاعی نیز نیازمند زبان و یا گفتاری نظری است. ویلیام جی تی میچل W. J. T. Mitchell سعی کرده با تحلیل چند نمونه از آثار هنری همچون مربع قرمز و مربع سیاهِ کازیمیر مالوویچ، هنر انتزاعی را به منزلهی هنری که قواعد بازی را عوض کرده تعریف کند. تعریف او باعث میشود تا دیدی جامعتر به این هنر پیدا کنیم. این مقاله به ترجمهی صالح نجفی است.
دربارهی سبکهای هنری بخوانید.