بخشی از متن:
محمد مهدی رحیمیان: آقاى منعم، كتاب قربانیان جنگ با قطع مربع و رنگ مشكى جلوى روى ما است. براى ورود به بحث از عكس روى جلد شروع مىكنیم. این عكس ویژگىهاى زیادى دارد. ما با یك صورت و دو دست مواجهایم كه به نظر مىرسد آن دستى كه زنده است با حلقهاى در انگشتش، مىتواند یك مادر باشد و لباس و پوششى كه این مادر دارد نشاندهندهی یک منطقه کردنشین است. نگاه مستقیم و چشمهاى درشت این دختربچه حس عجیبى به این عكس مىدهد و به خاص بودن آن كمك مىكند. من گمان میکنم شبیه این را ما در تاریخ عكاسىمان خیلى كم داریم یا دستكم به ندرت دیدهایم. این عكس چرا و چگونه انتخاب شد؟
مهدی منعم: این كتابى كه الان جلوى روى شماست حاصل زحمات دوست عزیزم سیفاله صمدیان است که موفقیت آن را مدیون احاطهی ایشان بر جنبههای تصویری و گرافیکی میدانم. در عین حال برای آنکه نظرات و سلیقه های مختلف را هم مد نظر داشته باشم، ماکت اولیه را به دوستانم نشان میدادم و از آنها مشورت میگرفتم. به عنوان مثال دوستی با دیدن ماکت، یادآوری کرد که تعداد عکسهای استان خوزستان به نسبت استانهای دیگر کمتر در کتاب دیده می شود.برای همین من دریک سفر ۰۱روزه برای عکاسی به این استان رفتم. رعایت نکات این چنینی قبل از چاپ (که باعث تأخیر یکساله در آمادهسازی آن گردید)،باعث شد نقاط ضعف تعدیل شود. برای جلد هم درابتدا عکس دیگری درنظر گرفته شده بود. اما وقتی ماکت چهارم كتاب را پیش خدابیامرز بهمن جلالى بردم، ایشان یك مرتبه این عكس را دید و گفت: «واى عجب عكسى». فقط همین. واکنش لحظه ای ایشان مرا به این فکر انداخت که این عکس را روی جلد بگذارم.
محمد مهدی رحیمیان: ظاهراً همزمان با رونمایى کتاب، نمایشگاهى هم از عکسهاى آن برگزار شد.
مهدی منعم: این كتاب در بدترین شرایط ممكن عرضه شد. چون وقتى در آخرین مراحل چاپ بود حوادث سال ۸۸ رخ داد و افكار عمومى متوجه جریان دیگرى شد. من مىخواستم كتاب در موقعیتى رونمایى شود كه افكار عمومى و رسانهها به این كتاب توجه كنند چرا که اهداف ذهنی من، ابعادی جهانى و انسانى داشت و باید پیرامون آن فعالیت های رسانه ای زیادی انجام شود. درنتیجه صبرکردیم و بعد از انکه شرایط آرامتر شد این كتاب را در هتل لاله رونمایى كردیم و مناسبت آن روز هم شصتمین سال تصویب كنوانسیونهاى ژنو بود. استقبالْ فوقالعاده بود. و فردا صبح قریب به اتفاق روزنامهها درباره آن مطلب نوشتند.
محمد مهدی رحیمیان: نمایشگاهى كه در گالرى راه ابریشم داشتى با چه فاصلهاى از این كار بود؟
مهدی منعم: یك سال قبل از عرضهی كتاب، نمایشگاهی به مناسبت ۱۶۵ سالگی عكاسى ایران، در پاریس برگزارشده بود كه آقاى جلالى ۳تا از كارهاى من را انتخاب كرده بودند. پوستر نمایشگاه هم همین عكس روى جلد این كتاب بود. آنجا هم از این عكس استقبال شده بود. آقاى جلالى مىگفت:«طراح پوسترگفته من هر كار مىكنم كه عكس دیگرى را براى پوستر انتخاب كنم نمىتوانم از چشمهاى این بچه بگذرم.» در آن نمایشگاه باخانم قبائیان آشنا شدم که خیلى به این عكسها علاقه نشان دادند و همین زمینهساز نمایش عکسهایم در گالری راه ابریشم شد.
محمد مهدی رحیمیان: در عنوان فرعی كتاب داخل پرانتز نوشته شده: (جنگ عراق ـ ایران) آیا این اشاره به این است که ما با یک مجموعه کتاب متوالی روبروایم؟ آیا كتاب دیگرى هم ممكن است با این مختصات از عکسهای شما چاپ شود؟
مهدی منعم: در حال حاضر نه. البته من برنامهاى براى این موضوع داشتم. من طرحى داشتم كه مىخواستم به عراق سفر كنم و ۵ ـ۶ ماه آنجا باشم و از عراقىهاى قربانى جنگ هم عكس بگیرم. ببینید، نگاه من به قضیه اینطور نیست كه این آدمها چون هموطنان من هستند و مورد تجاوز واقع شدهاند، مصائب آنها من را وادار به عكس گرفتن از آنها كرده است. وممكن است حتى كمى جانبدارانه باشد. نگاه من كاملاً یك نگاه جهانى است. من معتقدم جنگى در این مملكت اتفاق افتاده و تمام شده. آثارى از آن جنگ تحمیلی باقىمانده كه اگر نگاه انسانى و بىطرفانه به آن بشود مىتواند یك حرف جهانى باشد. یعنى من فكر مىكنم مىتوانم با عكسهاى جنگ بر علیه خودِ جنگ حرف بزنم. و وقتى این كار را انجام دادم فكر كردم كه اگر یك خارجى این كتاب را ببیند مىگوید خب تو یك ایرانى بودى و طبیعى است كه به هموطنانت اینطور نگاه كردى، چرا عكسى از یك عراقى میان این عكسها نیست. و من خیلى دلم مىخواست كه بتوانم به غیرنظامىهاى عراقى كه در جنگ آسیب دیدهاند همین نگاه را داشته باشم اما متأسفانه شرایط و امكاناتى كه نیاز داشتم هرگز فراهم نشد. اما هنوز هم نا امید نیستم ، شاید شرایطی فراهم شود تا بتوانم به عراق سفر کنم.