در این شماره نیز با چند مقاله بحث شماره قبل را پی میگیریم.
مقاله نخست، تحلیلی انتقادی از دلایل شکل گیری یکی از مهمترین نهادهای هنر معاصر یعنی «كیوریتور» است. به معنای تازهای كه این اصطلاح در دو، سه دهه اخیر به خود را در صحنه هنر معاصر جهان ارائه میدهد. در مقابل، مقاله دوم به كمی پیش از این دوره برمیگردد. با تمركز بر زندگی و كار یكی از كیوریتورهای نمونهوارِ آن زمان میپردازد. به شكلی ایجابیتر در مورد سرمشق متفاوتی از كیوریتور (در زمانی كه این چهره نقش فعال و میتوان گفت «مهاجم» كنونی را در میدان هنر نداشت) سخن میگوید.
اگر در سرمشق نخست كیوریتر به عنوان «مؤلف»ی مطرح میشود كه آثار و هنرمندان، مواد خام كار او محسوب میشوند. به كمك آنها تشخّص و نگاه غالب خویش را در قالب نمایشگاههای بینالمللی و بیینالهای چندفرهنگی به معرض نمایش میگذارد. در سرمشق دوم شیفتگی نسبت به آثار و هنرمندان دست بالا را دارد. و كیوریتر از چشم حاذق، حساسیت انتقادی، فهم تاریخی، و قابلیتهای نهادیـ اجرایی خود در جهت گرد آوردن مجموعهای از آثار ممتاز و معرفی و نمایش آنها به بهترین شكل بهره میگیرد. یعنی چیزی میان یك مدیر اجرایی، منتقدی با فراست، و پژوهشگری كه كار خود را به صورت «میدانی» دنبال میكند.
دو مقاله بعدی مقدمه و فصل اول یكی از كتابهای كلاسیك در مطالعات نهادی جدید است. كتابی كه شاید برای نخستین بار مفهوم «مكعب سفیدِ» گالری مدرن و فضای واقعی و استعاری آن را به مركز توجهی تحلیلی و انتقادی بدل كرده است. و آن را از فضای خنثایی كه فرض میشد برای نمایش آثار هنری تدارك میبیند بیرون میآورد و دلالتها، پیوندها، و اثرگذاریهای آن را موضوع بحث قرار میدهد. از این دو متن، نوشته خود برایان اُ دوهرتی ترجمه فصل اول كتاب اوست. ابتدا به صورت سه مقاله بههمپیوسته در ۱۹۷۶ در نشریه آرت فوروم به چاپ رسید. متن دیگر مقدمه روشنگری است كه توماس مكاویلی منتقد بر این كتاب نوشته و بهشكلی موجز بسیاری از اهداف و مسائل كتاب اُدوهرتی را مورد بحث قرار میدهد. به این ترتیب به فهم بهتر متنِ فرّارترِ خود كتاب كمك میكند.
در نهایت، نوشته آخر به رابطه میان دو حوزهی مُد و هنر معاصر میپردازد. مقاله با ارائه نمونههایی تاریخی استدلال میکند. اینکه چگونه نهادهای هنر معاصر چون بنگاهها و برندهای طراحی لباس كه در نیمه نخست سده بیستم سعی میكردند. با نزدیك شدن به ایدهها و شخصیتهای عرصه هنر والا بر اعتبار و هاله و رمز و راز خود بیفزایند. در دهههای اخیر به تدریج در خود نهاد هنر نفوذ كرده. با حمایت مالی و سفارش كار به هنرمندان و نهادهای معظم هنر مدرن (مثلاً موزههای طراز اول اروپا و امریكا). در بسیاری از موارد آنها را مطابق با اهداف اقتصادی خود به كار گرفته و شكل بخشیدهاند.
جهت مطالعهی مقالاتِ این فصل، به بخش «مقالات مرتبط در فصلنامه»، در انتهای این صفحه مراجعه کنید.