مهدی نصرالهزاده در این مقاله ارتباط طاعون با بیماری کرونا را در بستر تاریخ هنر بررسی میکند. برخلاف طاعونی که در سالهای انتهایی قرون وسطی و نیز سالهای ابتدایی عصر مدرن اتفاق افتاد. در این چند ماهی که از شیوع کووید ۱۹ گذشته است. کسان زیادی پیدا نشدهاند که این بیماری و ابتلا را نشانهی معصیت و مصداق گوشمالی یافتن از جانب خداوند بدانند. هرچند بساط شفاعت طلبیدن از برخی اشخاص و چیزها، به ویژه در اوایل کار، همچنان گرم باقی ماند.
خود بیماری هم برخلاف طاعون و جذام و وبا به جای آنکه با علائم و نشانههای بصری خوفناک، چندشآور و اثرگذار بیرونیاش شناخته شود، از درون اثر میگذارد. و به جز عکسهای گرفتهشده از ریههای سفید و پرآب، همان عکسهایی که کوتاه زمانی تخیل مذهبی برخی مفسران را به خلجان انداخت، جلوهی پدیداریِ قابل ملاحظهای ندارد. در این مقاله مهدی نصرالهزاده نگاهی به قرائت ارنست بی. گیلمن از طاعون در مقالهی «برساختن طاعون» داشته. ارتباط آن با بیماری کووید ۱۹ را بررسی کردهاست. سپس تفاوت زندگی در جهان کرونازده را با جهان طاعونزدهی مقالهی گیلمن مقایسه کرده است.
بخشی از متن:
در روزهای ابتدایی شیوع کووید ۱۹، اثرگذارترین تصویری که در مقیاس جهانی از این ویروس و افراد مبتلا به آن وجود داشت. تصویر افرادی بود که در کوچهها و خیابانها و مکانهای عمومی، در نابهنگامترین زمانها و نامحتملترین مکانها، همگی کمابیش شبیه هم، دراز به دراز روی زمین افتاده بودند. به همراه افراد وحشتزدهی دیگری که در عین توجه یافتن به این بدنهای آلوده و اثرگذار. در اقدامی که هیچ با کنجکاویهای معمولِ آدمها سازگار نیست. میکوشیدند در فاصلهای ایمن از آنها قرار بگیرند یا حتی از محل وقوع حادثه بگریزند…