اين مقاله نوشتهایست به اجمال دربارهی حسن غفارى از عكاسان شناختهی كشور. نخست مهدی غفاری يادی از گذشتهی عكاس ارائه میدهد. سپس نگاهى به بارزترين سوژه در آرشيو تصاوير او دارد که از ديدگاه نويسنده بیآنكه ديگر سوژهها در ساير كارهايش ناديده گرفته يا كم اهميت شده باشند. آنگاه جداى از آثار به آفرينندهی آنها پرداخته تا با توجه به شناختِ از نزديکِ نويسنده با عكاس، بخشى از ويژگىها و دلايل موفقيّتش مرور شده باشد. در آخر با يک جمعبندى كوتاه او چنان ناميده شده كه سزاوار اوست؛ عكاسِ هنرمند. بر اساس آنچه كه گفته شد اين مقاله نه نقد عكاس و عكسهايش كه توصيف و تعريفى از فعاليت حرفهاى او از نگاه يک مخاطب آشنا و پيگير است. از سوى ديگر بررسى تكنيكى نمونهاى از تصاوير عكاس براى پاسخ دادن به اين پرسش كه تا چه حد مىتوان غفارى را عكاسِ عكسهاى خوب دانست.
.
بخشی از مقاله:
اگر بتوان عكاسان حرفهاى را بر اساس وجه غالب در سوژههايى كه انتخاب مىكنند به گروههاى مختلفى تقسيم كرد، از آنجايى كه وجه غالب در آرشيوِ تصاويرِ غفارى «انسان» است مىتوان او را يک عكاسِ انسانمحور ناميد. البته تعداد تصاويرى كه او از موضوعات متفاوتى چون طبيعت جاندار و بىجان بدون حضور يا ردِپايى از انسان ثبت كرده كم نيستند. اما آنچه به عكاسىِ او معنا و مفهومِ متمايزكنندهاى داده همين نگاهِ انسان محور اوست. اين نگاه را مىتوان به عنوان مركز توجه عكاس در دلِ بيشتر تصاوير او به خوبى ديد.
غفارى يک عكاس اخلاقمدار است. تكرار عكاسى از انسانها در سالهاى پياپى سبب نشده تا براى او انسان در حد يک كالا يا چيزى در اختيار عكاس قرار بگيرد. او اين را حق هر كسى مىداند كه براى ثبت تصويرش توسط عكاس همينطور حق نشر و نصب در نمايشگاههاى عكاسى دست به انتخاب بزند كه اجازه دهد يا مانع شود. او به فرهنگِ انسانى كه سوژهی عكس مىشود و باورهاى اين انسان حتى وقتى با آنها موافق نيست احترام مىگذارد. همچنين به رابطه و قول و قرارداد معنوى و نانوشتهاى كه ميان او و انسانهاى سوژه شكل مىگيرد پايبند و متعهد مىماند.
او از آن دسته عكاسانىست كه به حداقل مداخله در ثبت و ساخت تصاوير باور دارد. گويى كه يک تصوير ايدهآل براى او تصويریست كه بيشترين شباهت و كمترين تفاوت با واقعيتِ سوژه را دارد. با اين فرض كه بتوان عكاسى را در قالب مكاتب مختلفِ عرصهی ادب و هنر تحليل و طبقهبندى كرد، كه تا حدِ زيادى شدنى نيست. مىتوان غفارى را يك عكاسِ رئاليست (واقعگرا) ناميد. به عقيدهی او انتخاب سوژه، كادربندى، نوردهى، زاويهی ديد و تعيين زمان در مراحل مختلف تهيهی عكس به اندازهی كافى دست عكاس را براى دخالت باز گذاشته كه بيش از آن مجاز يا لااقل مورد پسند نباشد. بر اساس اين عقيده و تا جايى كه به عكاس مربوط میشود هيچ يک از اين انتخابها نبايد از آنچه در حال و هواى واقعيت مىگذرد و بخشى از حقيقت را شكل مىدهد فراتر رود.