اثری از ماکس ارنست. هنرمند سوررئالیسم

سوررئالیسم چیست؟ / آندره برتون / سیاوش روشندل

در مقاله‌ی حاضر سخنرانی آندره برتون را خواهید خواند که در اول ژوئن ۱۹۳۴ در میتینگی عمومی، كه به وسیله‌ی سوررئالیست‌های بلژیكی در بروسل سازمان داده شده بود، ایراد کرد و بلافاصله پس از آن به شكل جزوه به چاپ رسید.

 

درباره‌ی سبک‌های هنری بخوانید.

پیشنهاد تماشا: مستند رنه مگریت: مرد کلاه پوش

 

بخشی از مقاله:

رفقا:

فعالیت رفقای سوررئالیست ما در بلژیك در اتحاد نزدیكی با فعالیت‌های ما قرار دارد، و من خوشحالم كه در این بعد از ظهر در كنار ایشان ام. مگریت، مسن، نوژه، اسکوتونِر، سوری، ازجمله کسانی اند كه اراده‌ی انقلابی‌شان – خارج از همه‌ی ملاحظات توافق‌ یا عدم توافق آن‌ها، در نكات خاص، با ما ــ برای ما در پاریس دلیلی همیشگی برای این فكر بوده‌اند كه پروژه‌ی سوررئالیستی، ورای محدودیت زمان و مكان، می‌تواند در بازپیوستن همه‌ی افرادی شریك باشد كه از تغییر دنیا ناامید نیستند، و نیز آنانی كه آرزو دارند این تغییر تا حد ممكن رادیكال باشد.

در شروع جنگ ۱۸۷۰، ایزودور دوكاس، نویسنده‌ی آوازهای مالدورور Chants de Maldoror، (او چهار ماه بعد در سن بیست و چهار سالگی درگذشت)، كه بیشتر به نام مستعارش، کنت دو لوتره‌آمون Comte de Lautréamont معروف است، و در طی پنجاه سالی كه ما موفق به پیگیری فعالیتی عام شدیم تفكرش كمكی بسیار بزرگ و دلگرم‌كننده برای من و دوستانم بود، به آن‌چه در پی می‌آید اشاره كرد، چیزی كه بنا بود پنجاه سال بعد ما را بلرزاند: “در این ساعت كه می‌نویسم، لرزه‌های نو فضای روشنفكری را به جنبش درآورده است؛ مسئله‌ صرفا برخورداری از شجاعت برای رویارویی با آنها است.”

 ۷۵-۱۸۶۸: غیر ممكن است به گذشته نگاه كرد و دورانی را به تصور درآورد با چنان غنای شاعرانه، چنان آمیخته با پیروزی، چنان انقلابی و چنان انباشته از معنایی امتدادیافته از میان سطور چاپ جداگانه‌ی‌ آواز اول مالدورور تا ضمیمه‌ی نامه‌‌ای به ارنست دلاهای درباره‌ی آخرین شعر رمبو، رؤیا Rêve ــ اثری كه برای زمانی طولانی در مجموعه‌ آثارش گنجانده نشده بود. انتظار بی‌جایی نیست كه  بخواهیم كارهای لوتره‌آمون و رمبو را بر پسزمینۀ صحیح تاریخی‌شان ببینیم: بر زمینه‌ی نتایج بی‌درنگ و قطعی جنگ ۱۸۷۰. وقایع مشابه دیگر ضرورتاً از دل آن آشوب اجتماعی و نظامی سربرآورند که بنا بود پرده‌ی آخرش همان درهم‌شکستن بی‌رحمانۀ كمون پاریس باشد؛ و رخداد آخر بسیاری از ما را گرفتار خود ساخت، آن‌هم در همان سنی كه لوتره‌آمون و رمبو به درون رخداد نخستین پرتاب شده بودند، و، از راه انتقام، پیامد قطعی‌اش نیز – و این واقعیتی نو و مهم است – چیزی نبود مگر پیروزی انقلاب بلشویكی.

باید بگویم، برای آدم‌های به‌لحاظ سیاسی و اجتماعیْ تحصیل‌نکرده‌ای چون ما ــ که، از یک سو، از خرده‌بورژوازی می‌آمدیم، و از سوی دیگر، همگی به‌لحاظ حرفه و پیشه‌مان میل به مداخله در فضای هنری را داشتیم ــ روزهای اکتبر، که صرفاً گذشت سالیان و ظهور متعاقب شماری از آثار در دسترس همگان توانست بر آن روشنایی افکند، در آن موقع نتوانست منزلتی واقعه‌ای را به خود گیرد که قرار است برگی نو در تاریخ باشد. تکرار می‌کنم، ما نامطلع و خام بودیم. تماما درگیر مبارزه‌ای استوار بر انکار نظام‌مند بودیم، خشمگین از شرایطی كه در آن، در آن سن، مجبور به زندگی شده بودیم. اما سرپیچی و انکار ما به همان‌جا ختم نشد، بلکه سیری ناپذیر بود و مرزی نمی‌شناخت. جدای از حماقت باورنكردنی استدلالاتی كه می‌کوشیدند مشاركت‌ ما را در اقدام خطیری مثل جنگ مشروعیت بخشند، موضوعی که هیچ پیامدی برای ما نداشت، این سرپیچی- که حاصل مكتبی بود که ما قادر به ایجاد تغییرات زیادی در سمت‌وسوی آن نبودیم – در تقابل و ضدیت با صف كاملی از روشنفكران، و الزامات اخلاقی و اجتماعی‌ای جهت‌گیری کرده بود كه مداوما و از هر سو بر آدمی هوار می‌شد و او را له می‌كرد. ازنظر فکری، این عقل‌گرایی عوامانه و منطق ریزبین بود كه بیش از هر چیز دلایل وحشت ما و تكانه‌های مخرب ما را شكل داد؛ از نظر اخلاقی، هرچه بود مشتی وظایف بود: وظایف مذهبی، مدنی، و مربوط به خانواده؛ و از دید اجتماعی، هرچه بود كار بود. …

محصولات مرتبط

سبد خرید ۰ محصول