چند دهۀ اخیر دربارۀ سنت و مدرنیته گفتوگوها و نوشتههای بسیاری شنیده و خواندهایم، مفهوم قریب به یقینی از این عنوان در حافظهی تاریخی ما جا افتاده است، مفهوم مدرنیته برایمان آنقدر یقینی شده است که خود مدرنیته که حاصل تفکر یقینی فلسفه غرب است اینچنین نیست. گاهی این مفهوم چون یک پدیدهای که گویی هم قانون است و هم دادگاه و هم قاضی، عیار همهچیز ماست.
واژۀ سنت نیز حامل مفاهیمی است منتسب و متأخر و کاربردش در ساخت زبانی و فکری ما واژگونه است.
سنت دقیقاً معادل واژۀ Tradition نیست، مفهوم Tradition چیز دیگریست. در واقع سنّت قابل تأویل نیست و همچنین تغییرناپذیر است، اما Tradition مفهومی است متغیر و تأویلپذیر.
سنت در معارف قدیم به نحلههایی اطلاق میشد که اهل ظاهر بودند. مثلاً در عیسویت، اهل سنت به پیروان مذهب ارتودکس یا (راستکیشی) گفته میشود، مذهب ارتودکس قائل به تأویل نیست و سخت پایبند به ظاهر است، درست مانند اهل تسنن در اسلام که اهل ظاهرند و تنها تأکید بر قول پیامبر دارند و چون شیعیان اعتباری برای تأویل و تفسیر قائل نمیشوند.
جابجایی مفهوم سنت در ساختار زبانی و فکری ما به چند سابقه برمیگردد. اول به پیروی از حکمایی چون رنه گنون. گنون در زبان فرانسه واژهی ترادیسیون را معادل امر قدسی به کار برده است. شارحین دیگری نیز به پیروی از گنون واژه (Tradition) را به کار بردهاند مانند هوف شوان و بورکهارت، اما امر قدسی برای آنان قابل تأویل است. چنانچه از همین طریق از عالم معنا رمزگشایی میکنند (در واقع آنها خواستهاند با کاربرد واژه (Tradition) مفاهیم مورد نظرشان با بنیادگراییای که سابقهای صدساله در مسیحیت دارد خلط نشود). بدینرو در زبان فرانسه و با تأخیر زمانی در زبان انگلیسی این واژه گاهی اوقات بیاحتیاط به کار رفته است.
این واژه مأخوذ از زبان لاتین است. و پیشوند (tra) در زبان لاتین به معنای میان، مابین… و مفهوم (dition) دادن و انتقال میباشد. بدینرو معادلِ دقیقتر آن در زبان فارسی میتواند واژههای (تراداد) (فرادَهِش) و در زبان عربی (مأثورات) باشد. تراداد هیچگاه مقابل مدرنیته قرار نمیگیرد، اصولاً، زندگانی انسانها حاصل اجتنابناپذیر ترادادهاست، انسان مدرن غربی نیز در عرصه ترادادها به سر میبرد و عالم جدید او نیز یک فرادهش است.
فرهنگ غرب هیچگاه چون ما به این حد و اندازه قائل به تفکیک این دو واژه نبوده است. در فرهنگ معاصر آنقدر به افراط قائل به تفکیک شدهایم که گاهی سنت با کندذهنی و عقبافتادگی هم معنا شده است. برای عدهای حتی تمامی مباحثی که در حوزه تقابل سنت با مدرنیته قرار میگیرد با این سابقه حالتی کینهتوزانه ایجاد کرده است. مباحثی چون غربزدگی که مثلاً آل احمد با همان افراط و تفریطها بدان میپرداخت.