مقاله “رمانتيسم و موسيقى” نوشته اندرو بوئى(Andrew Bowie)، نقدى است كوتاه بر موسيقى آلمان. مفهومی جدید و مستقل (از مراسم مذهبی) برای گونهای که در حد فاصل اواخر قرن هجدهم و اواخر قرن نوزدهم توسط آثارِ موسیقی دانانِ آن زمان معرفی شد. برایِ توصیفِ «موسیقیِ رمانتیک»، عموماً آن را در تقابل با «موسیقیِ کلاسیک» قرار میدهند. اما مرزِ میانِ این دو چقدر مشخص است؟ آیا میتوان آثارِ افرادی چون بتهوون را فقط در یکی از این چهارچوبها جای داد؟
چرا هوفمان از موسیقی با عنوانِ «رمانتیک ترینِ همه هنرها» یاد می کند؟ اندرو بوئی درباره رمانتیسمِ آلمانی در فرهنگِ مدرن و نقشِ آن در همزمانیِ رشد و توسعه موسیقی آلمان با رشد و توسعه فلسفه کانت و نیچه می گوید. در جایی دیگر از مدعیاتِ رمانتیکِ اغراق آمیزِ ریتر درباره نسبت زبان و موسیقی سخن به میان می آورد و دغدغه فلسفی شلگل (که موسیقیِ دنیای مدرن را شوق معنا می کند) را توصیف می کند.
در ادامه به ایده های متفکرانی چون شلینگ و شوپنهاور اشاره می کند. اینکه چگونه می توان ارتباط ِ بینِ موسیقی و طبیعت را درک کرد؟ شاید پیدایش زیبایی شناسیِ فلسفی اهمیتِ طبیعت در این مقوله را بر همگان آشکار سازد!
.
برای دیدن تمام مقالات مجید پروانهپور اینجا را کلیک کنید.
دربارهی تاریخ هنر بخوانید.
.
بخشی از مقاله:
طی نیمه دوم قرن هیجدهم در اروپا تغییری چشمگیر در ارزیابی و درک موسیقی آلمان رخ داد. برخی از نویسندگان، فیلسوفان و مصنفان مهم، موسیقی را که عموماً بیشتر در خور همراهی کردنِ مراسم مذهبی و اجتماعی دانسته میشد تا اینکه صرفاً محض خاطر خودش نواخته و شنیده شود، منبع مکاشفاتی برشمردند که هیچ شکل دیگری از بیان انسانی را بدان دسترسی نبود. این تغییر در پذیرش مقارن بود با شکوفایی چشمگیر تولید موسیقی آلمان از اواخر قرن هیجدهم تا اواخر قرن نوزدهم و در آثار کسانی چون یوزف هایدن، ولفگانگ آمادئوس موتسارت، لودویگ فان بتهوون، فرانتس شوبرت، فلیکس مندلسون، روبرت شومان، یوهانِس برامس، و ریشارد واگنر.