
بخشی از متن:
ماهیت پرسپکتیو تصویری، دغدغه زیبایی شناختی بنیادینی است که آثار اخیر هاکنی را شاخص میکند هاکنی با طرد مفاهیم غربی و سنتی پرسپکتیو، منبع الهام و جهانبینی را در تمرکز سیال نقاشی چینی، پرسپکتیو چندبعدی کوبیسم و فضای سه بعدی طراحی تئاتر یافته است.
خیلی دقیق به پرسپکتیو فکر کردم و به این که چرا فقط در هنر اروپایی پرسپکتیو یک نقطهای رخ میدهد هندیها ایرانیها ژاپنیها چینیها هرگز از پرسپکتیو با یک نقطه گریز، استفاده نکردند. آنها ناظران بسیار هوشمند طبیعت و تصویرسازان محشری بودند، با این حال در طول هزار سال هرگز تصاویر پرسپکتیوی را اینگونه نساختند. چرا؟ اکثر مردم فکر میکنند خب، آنها نفهمیده بودند که دنیا چه شکلی است اما من اینطور فکر نمیکنم. به نظر من آنها به نکتهای عمیقتر رسیده بودند و آن اینکه تصویر پرسپکتیوی در نهایت ما را نادیده میگیرد و حس نمیکنید که در آن هستید. بنابر این به این فکر افتادم که چرا این اتفاق در ایتالیای قرن پانزدهم رخ میدهد
استنباط من این است آن را نخواندهام بلکه آرام آرام به این نتیجه رسیدهام که مسئله عمیقاً به تصلیب مسیح و تصویر کردن این تصلبی برمیگردد.
فکر میکنم نخستین تصلیبها در قرن یازدهم کشیده شد اما یکی از مهمترین تصاویر اول قرن پانزدهم تصویر تصلیب مسیح استتثلیث مقدس باکره سنت جان و هدیه آورندگان اثر ماساچو در این نقاشی شما پرسپکتیو یک نقطهای را میبینید نقطه گریز درست بالای سر مسیح است. من ناگهان دریافتم که ارتباطی میان عمل به صلیب کشیدن یک انسان و تلاش برای به تصویر کشیدن آن وجود دارد. تصلیب به عنوان شکلی از اعدام عملاً دارای هیچ کنشی نیست. سرتان را نمیبرند و تیری از قلبتان نمیگذرد ولی شما به سطح صافی میخ میشوید و به دلیل بیحرکتی میمیرید