بخشی از مقاله:
اجازه دهید نخست به گونهای تجربی آغاز کنیم. سپس رد و نشان معناهایی را بیابیم که همچون هالهای از امکان همچون پرانتزی فرضی، گرد یک شیء خاص لمبر زدهاند. اما سازهی «یادبود: کودکان دیژان» در واقع سه شیء است – بطور رسمی، برای اشاره به عنوان مجموعهای که هر یک از سه اثر بخشی از آن هستند. از «سازههای یادبود» سهگانه سخن گفته میشود.
اولی – چیدمانی در لوکونسورتیوم به سال ۱۹۸۵، در فضایی واقع در شهر دیژان، محل برگزاری نمایشگاه هنر معاصر – نمایشگر عکسهایی قدیمی از چهرههای کودکان دیژان بود.
بولتانسکی از قبل عکسهای بسیاری را مورد استفاده قرار داده و به مناسبتهای مختلف از آن دوباره عکس گرفته بود. گویی این کار آنها را زنگار گرفتهتر و به همین خاطر حتی «به یادماندنی»تر و قدیمیتر خواهد ساخت. عکسها بر روی دیوارهایی پوشیده از پارچهی سفید به نمایش گذاشته شده بودند. (آیا نمیتوان این پارچه را گونهای تعدیل شده – «مینیمالیستی» – از پارچهی افتخار سنتی مختص شخصیتهای مقدس قلمداد نمود؟) به نظر میرسید که چهرهها بر روی این پردهی سادهی بیهویت – نوعی تُهیا یا فضای غیاب که جذبه و حضور چهرهها را افزونتر نیز میساخت– همچون فرشتگان در عرض اعلای هنر شناور بودند.
هر کس درون قاب مضاعفی قرار گرفته بود. قاب ساده و بیپیرایهی خارجی از فلز سرد و سخت و خشک و بیروح بود. اما قاب تزئین شدهی داخلی از جنس کاغذ رنگیهای نرم، شاد و روشن کریسمسی بود. نشانهای از شادی و نشاط مخصوص روزهای تعطیل عید. (سختی و زمختی در تقابل با شادی و شعف محض – تنش و طنز کنایی تکرار شونده در آثار بولتانسکی. اصل واقعیت و اصل لذت دوشادوش هم، خطوطی موازی که تنها در فضای خیالی هنر با یکدیگر تلاقی میکنند.) هر عکس را یک یا چند لامپ کوچک ساده و معمولی – که بسیاری از آنها به شکل تثلیث مقدس کنار هم قرارگرفته بودند – روشن میکرد که از آنها سیمهای سیاه، همچون اشکالی تصادفی، تا پریزهای برق روی زمین آویزان بود. (روشنایی ملایم و مطبوع در تباین با تیرگی عبوس و خشن، تنش غالب دیگری در آثار بولتانسکی).
.