بخشی از متن:
اگر قرار باشد زماني به حافظه رجوع کنيم وآثاري را که شاخص تصويري است که در بازه زمانی ۱۳۷۷ تا ۱۳۹۱ بهوجود آوردهايم به خاطر بياوريم با چه تصويري مواجه خواهيم شد؟
نسل جديد هنر نوگراي ايران به همراه برخي از هنرمندان نسلهاي پيشين، موضوع و شکلي از هنر را برگزيدهاند که نه تنها متفاوت از تصوير دهههاي گذشته است، بلکه در مواردي در تضاد با آن قرار ميگيرد. در اين مقال فارغ از هرگونه ارزشگذاري کيفي در انتخاب، سعي بر آن بوده است تا به واسطة کنار هم قرار دادن حجم عظيم تصاوير توليد شده در اين بازه، شمايلي کليتر ازتصويري که در اين سالها ساختهايم به دست دهيم. اگر چه ريشههاي شکلگيري تصوير مورد توصيف در اين مقاله بسيار متعدد است، اما بايد توجه داشت فيلترهايي که در مراحل مختلف اعم از به نمايش درآمدن برخي آثار در نمايشگاههاي مختلف در داخل و يا خارج از ايران، فروش بالاي آثار بعضي هنرمندان در اين نمايشگاهها، و انتشارآثار اين هنرمندان در کتاب ها و نشريات گوناگون، عمل ميکنند در اشاعة الگوهاي تکرار شونده اين تصاوير بي تأثير نبوده است.
بر هيچ کس پوشيده نيست که ميتوان اين آثار را در دستهبندي متفاوت ديگري در کنار هم قرار داد؛ اگر قرار بر دستهبندي آثار فارغ از ژانربنديهاي رايج کلاسيک ـ پرتره، منظره، طبيعت بيجان و ..ـ باشد، اين امر به روشهاي متعددي امکانپذير است. ميتوان گفتمانهاي مسلط بر خلق آثار، تکنيکهاي اجرايي، و موضوع يا محتواي آثار را شاخص اين دستهبندي قرار داد؛ حتي ممکن است سليقة متفاوت گالريهاي تهران و يا خارج از ايران در انتخاب آثار هنرمندان به خودي خود بتواند پاية گونهاي دستهبندي قرارگيرد. اما در متن پيشِ رو، موضوع و نيز شباهتهاي ظاهري تصاوير ـ ساختار شکلي آثارـ است که آنها را در کنار هم قرار ميدهد. ميتوان اين شباهت بين آثار را به شباهت بين بازيهاي زباني که ويتگنشتاين درباره آن بحث ميکند، مرتبط دانست. «بازيهاي زباني باهم به طور کامل شبيه نيستند، بلکه ميان آنها برخي شباهتهايي ميتوان يافت، که ويتگنشتاين آن را به شباهتهاي خانوادگي همانند کرده است. در خانوادهاي، نيم رخ کودک اول به نيم رخ کودک دوم شبيه است، و تمام رخ کودک دوم به تمام رخ کودک سوم، شيوة سخن گفتن اولي به شيوة حرف زدن سومي همانند است، و اداهاي دومي به اداهاي کودک چهارم که نگاهش کاملاً شبيه نگاه اولي است. شباهت افراد به هم کامل نيست، اما ميان اعضاء اين خانواده گونهاي شباهت خانوادگي وجود دارد. همانطور که ميشود ميان دنياي کنشها شباهت خانوادگي يافت.» اين شباهت به راحتي براي مخاطب در همان نگاه اول قابل تشخيص است. بسياري از هنرمندان که مسير هنري خود را مستقل ميدانند، قرارگيري در چنين دسته بندي هايي را نميپسندند و يا در مورد بعضي ديگر تغيير شکل و موضوع در آثار متأخرشان، آنها را در دسته بنديهاي ديگري قرار مي دهد. اما آنچه در انتخاب اين آثار به عنوان شاخص و معيار در نظر گرفته شده، شکلگيري اين تصاوير در طول بازة زماني ياد شده بوده است. بهعلاوه بايد توجه داشت که بعضي آثار را مي توان در بيش از يک گروه جاي داد و يا به عبارت ديگر گروه هايي تلفيقي از ترکيب دستههاي مختلف باهم قابل شناسايي و تعريف اند.
در ادامة اين متن، توضيح مختصري دربارهي هرگروه و نقاط مشترک آثار ارائه ميشود که دلايل انتخاب اين آثار در گروهي خاص است. …