همایون سیریزی در این مقاله با کنار هم قرار دادن آثار سه هنرمند؛ جاسم غضبانپور، مهران مهاجر و نازگل انصارنیا سعی در پیدا کردن مجاز و استعارههایی است که هر هنرمند با استفاده از آنها به ساخت اثر خود معنا میدهد. او در عکسهای غضبانپور به سراغ عکسهای جنگ او، در کارهای مهاجر، به سراغ مجموعهی حال گذشته و در کولاژهای انصارینیا، به سراغ مجموعهی انعکاسها / انکسارها رفته است.
بخشی از مقاله:
در عکسی از جاسم غضبانپور عکس دیگری هست که نمیبینیم. پنداری نه فقط عکس را که موضوع عکاسی را نیز هرگز نتوانیم دوباره ببینیم چون به نظر میرسد که زیر خرواری از خاک رفته است. این را تابلویی میگوید که در سمت چپ عکس غضبانپور از مزار شهیدان جنگ در دومین گور بر زمین فرورفته است: «شهید: سرباز گمنام عکس ۱۰ و ۱۱» غرابت این عکس فقط در همین عکس خلاصه نمیشود. دو قبر دیگر به نامهای «شهید زن ناشناس» و «شهید بچهی ناشناس» حکایت از زبانپریشی عجیبی دارند که در نامگذاری این قبور رخ داده است. چه میشود که سرباز گمنام است اما زن و بچه ناشناس. البته که هر سه شهیدند و در اطلاق این افتخار، عدالت به تمامی رعایت شده است اما چرا زن و بچه نامی جز این دارند؟
در عکسهای مهران مهاجر همین مخاطره که آدمیان فهمِ زمان را در تثلیث آن به تصلیب کشیدهاند، بهشکلی بهغایت بدیع و درخشان دیدنی مینماید. مجموعهی حالِ گذشته چونان که از نام آن به نظر میرسد توأمان اکنونیتِ گذشته و اکنونِ در گذشته را به تصویر میکشد. از همین همآوایی میان «گذشتن» و «درگذشتن» است که طنین عکسهای او به یک سوگواری همانند است اما نه آنگونه که دریغ و مرثیهای به نظر آید. در عکسهای او گذشته در قالب نوعی مجاز به تصویر در آمده است. آرایهی کنایی عکسها، هر جا که مهاجر بنای باشکوهی از گذشته را در قاب تصویر به مخاطره میکشاند، وجه غالب نحو بصری عکسهای اوست.
روزنامههای نازگل انصارینیا در مجموعهی کسر و انکسار نیز بالقوه واجد چنین شکلی از پریشانی است. حروف و کلمات درهمریخته که اگرچه مشوش و مغشوش به نظر میرسند اما در نظمی که منبعث از منتظمیهای هندسی است آرام گرفته و خبر از کشمکشی میدهند که در بطن هر واقعیت خبری مستتر مینماید. چه بسا انصارینیا هم اگر به سراغ صفحات ترحیم روزنامهها رفته بود، گورستان سُربی روزنامهاش پر شده بود از عجایبالمخلوقاتی با سرها و چشمها و نام و نشانیهایی درهمآمیخته که تشخیص هیچ کدامشان میسر نبود. انصارینیا در این مجموعه قاعدهی مجاز را از همان بدو امر و پیش از عرضهی آثار با نام آنها در پیش گرفته است. کسر و انکسار به قاعدهی مجاز لفظی هر دو از یک ریشهی لغوی و انکسار و انعکاس همتراز استعاریاند. انصارینیا در این رویکرد موجز و البته بدیع نشان میدهد که چگونه در هر انعکاس (یا بازنمایی) کسر و انکساری (شکستهشدن) رخ میدهد.