بخشی از متن:
همانطور که لئو روبین فاین (منتقد هنری) اشاره کرده است:« دههی ۶۰ از آن وینوگراند است. با همان نگرش خاصی که عموماً گفته میشود، رابرت فرانک دههی ۵۰ و واکر اونز دههی ۳۰ را از آن خود کردهاند.» آثار وینوگراند، مجموعهی درخشانی است در سنت «عکاسی مستند به مثابهی هنر». در ادامهی سنت عکاسی مستند آتژه، اِوَنز و فرانک، این آثار، دنیایی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را نمایش میدهند. از سوی دیگر آثار فریدلندر، روش رادیکالتری در استفاده از همان موضوع عمومی به اجرا میگذارد. آثار او شاید موفقترین نمونهی زیباییشناسی مورد نظر (سارکوفسکی – وینوگراند) باشد. فریدلندر حتی بیشتر از خود وینوگراند، زیباییشناسی تصویری را به سوی سرحداتش میکشاند. آثار او در ورای روایت، گزارش و تاریخ حرکت میکند تا بیانیههای تصویری را تولید کند که با وضوح بیشتری به تئوری متصل باشد. (بیانیههایی که مستلزم فرآیند مشاهده و تفسیر خود است) مرز میان عکاسی فریدلندر و وینوگراند اغلب باریک است. تصاویری از هر دوی آنها وجود دارد که میتوانست به راحتی توسط دیگری گرفته شده باشد. ولی این دو عکاس در دو سوی مقابل دیدگاه موردنظر (سارکوفسکی-وینوگراند) عکاسی میکنند.
هر دو عکاس گزینش شدهاند تا وجوه متقابل این دو قطب زیباییشناسی عکاسی شهری را تقویت کنند.
وینوگراند بنا به خواست و علاقهاش بر وضوح و شفافیت و انزجارش از “هنریبازی” متظاهرانه، ضرورتاً با معانی موجود در زندگی جاری و واقعی دست و پنجه نرم کرد. آثار او دائماً در خطر این است که موضوع داخل عکس فرم را غرق خود کند. گرچه فریدلندر هیچ نگرانی در خصوص کشف فرمهای غیر معمول، نماهای عجیب و زوایای نامتعارف ندارد. آثار او به وضوح در کنارههای مرزی که در آن “فرم، موضوع را غرق در خود میکند” قرار میگیرد.
وینوگراند در میان آشفتگی برای رسیدن به وضوح و سامان میجنگدو او استاد مسلم در کشف سادگی، انسجام و رسیدن به نگاهی دور از اغتشاش در میانهی بینظمیهای غیر قابل تصور است.
از سوی دیگر فریدلندر، همیشه زوایایی را گزینش میکند که موجب پنهانسازی و تشدید پیچیدگی و ابهام تصویر شود. عکسهای او به شکل دقیق و استادانه، با دنیا قایمموشک بازی میکند. او درست به نقطهی مقابل باور وینوگراند میرود که عکس دربارهی دنیا نیست، بلکه دربارهی دنیای عکاسی شده است. جایی که وینوگراند بر رابطهی میان عکاسی و نگاه تاکید میکند، فریدلندر به ارتباط آن با هنر دست میگذارد. وقتی که وینوگراند میکوشد تا توهمی از توصیف ادبی را خلق کند، فریدلندر تظاهری به نگاه غیر متعارف نمیکند. تصاویر او، خبره و خلاق است.
هر دو بهطور تلویحی اشاره به تفاوت بنیانی میان نگاه چشم و نگاه عکاسانه دارند. عکسهای آنها به ما میآموزد که جلوهی ایجاز، تراکم همسان، وضوح و همکناری و تطابق، در قلمرو تخصصی رسانه عکاسی است، ورای منظر پشم انسان و نگاه متعارف و معمول.
دنیای آنان دقیقاً دنیایی است که با یک لنز واید انگلِ دوربینِ لایکا زیر نور آفتاب درخشان یا نور فلاش به نمایش درآمده.