مجموعه عکس خرمشهر اثر جاسم غضبانپور، که در سال ۱۳۶۲ گرفته شده است، تنها ثبت خانهها، پارهسنگها و تلخاکهای شهر نیست، بلکه از خلال آنها میتوان پیشامدها را دید و صدای انفجارها را شنید. غزاله رضایی در این مقاله به سراغ همین مجموعه رفته و با نگاهی دقیق به روایت آنها پرداخته است.
بخشی از مقاله:
با عکسهای موزاییکهای خانههای جاسم غضبانپور به درونِ خانه/ویرانههای خرمشهر راه مییابم. خانههایی که حالا تنها تَهرنگ آنها باقی مانده و بس. بیهیچ دیواری و آسمانهای. غضبانپور بر روی سطح کاغذِ عکسش شهر و خانهی مسطّحش را نشانده. خیالم نمیگذارد در این دو سطح بمانم؛ سطح عکس و سطح خانه. در این شهر و خانه، در میان پارهسنگها و تلِ خاکها، به دنبال نشانی از حیات پیش از ویرانی میگردم. در این پنجرههای رو به جهانِ پس از جنگ نمییابمش. بازنمیایستم.
در مواجهه با تصاویر پیشِ رویم، با تخیلم در و دیوارهایی میسازم. با آن «تخیل که به مانندِ آدمی ناچیزترین پناهها را جستوجو میکند و دیوارهایی نامحسوس میسازد؛ که با پناه گرفتن خود را آسوده میکند». حالا من هم با خیالم به درون آن خانهای که ساختم راه میبرم تا پناهی یابم. اما چارچوبِ سترگِ سیاهِ عکس، فقدان حضور هر چارچوب دیگری را یادآور میشود. این قاب و خطوط موربِ درون عکس به چارگوشِ مرکز تصویر میکشانَدم. چارگوش شکنندهای که اتاقی بوده یا حیاطِ خانهای دیگر. رو به کوچهای. و حالا رو به برهوتی. در همسایگی خانهای که حالا عکاس در آن ایستاده و با دوربینش به آن خیره شده. اتاق و خانه را میگذارم. پیشتر میروم، به آن درختها و خانهها خیره میشوم. آنهایی که نمیدانم چرا اینطور لجوجانه و سرسخت ایستادهاند. به عزای همسایگانشان نشستهاند و خم شدهاند ـ میخواهم آن دو درختِ کمی خمیده را عزادار ببینم ـ یا تهِ دلشان خیالشان راحت است که از دستِ این بلا جان سالم به در بردهاند.