معرفی مقاله:
مقالهی «انتزاع: عکس واقعیت» به قلم غزاله هدایت، نیمنگاهی تاریخی به گرایشهای انتزاعی در عکاسی دنیای غرب و ایران است. سخن از عکاسی انتزاعی مبهم و یا حتی شاید بتوان گفت ناممکن است. عکس پیوندی تنگاتنگ با جهان واقع داردو اگر تصویر ما را به بیرون خود نکشد یا به آن اشارهای نداشته باشد، سر به تو میبرد، لال و گنگ میشود، رابطهی ما با جهان مادی را قطع میکند و در نهایت «ناعکس» میشود. هدایت با رویکردی تاریخی و با آوردن نمونههایی به این گرایش انتزاعیِ عکاسی میپردازد.
بخشی از متن:
تقریبا یک دهه پس از اختراع دوربین عکاسی تصاویری را مییابیم که امروز میتوانیم آنها را سرنمونهای عکاسی انتزاعی بنامیم. این تصاویر بیشتر از دل خطا و آزمونهای اینجا و آنجا، تجربه و آزمایش، و نیز از وجه کیمیاگرانهی این صنعت تازه، سربرآوردهاند. در میان این تصاویر اگر گشتی بزنیم، میبینیم آنجا که خطای فنی و یا محاسبات «نادرست» تصویر را از شکل میاندازد، تصویر بهجا مانده محو و فرار میشود، جسمانیت شیء آب میشود و در این فضای مهآلود و ذوبشده گونهای انتزاع شکل میگیرد. عکسهای تالبوت نمونههای درخشانی از این جهاناند. ذهنآزمایی و دستآزمایی که انگار اسطقس عکاسی بود با چشمورزی عکاس درهممیآمیزند. گزینش شکننده و نگاه عمیق عکاس راهی میشود به جهانی دیگر. پژوهنده و آزماینده، آفریننده میشود، او همان هنرمندی میشود که بودلر از آن سخن میگوید:« دنیا را به گونهای مینگرد که گویی برای نخستین بار اشیا و عناصر و صحنهها پیش چشمش ظاهر شدهاند.»