الكس کلویل (۲۰۱۳-۱۹۲۰) از جمله نقاشان رئالیست سدهی بیستم بود. او به جنبش هنر مدرن نپیوست و سبک و سیاق و جهانبینی خود را در همان محدودههای نقاشی بازنمایانه شکل داد و تجسم بخشید. الكس کلویل که از تصاویر من درآوردی در داخل کلهاش) پریشان میشد. عمدتأ تكيه گاه و آغازگاهی جز مشاهداتش در محیط پیرامونی زندگی خود نداشت. از این جهت او را ادوارد هاپر کانادا دانستهاند.
او سالها در سکویل، شهرستانی کوچک در شرق کانادا زندگی کرد. کلویل خود را نقاشی «محلی» میدانست که احساس تعلق عمیقی به مکان زندگیاش دارد. مکانی که بداند در آن چه خبر است و زمان لازم برای شناخت عمیق آن را داشته باشد. مضمون اغلب نقاشیهایش نواحی و آدمهای سکویل، همسرش، خانوادهاش و حیوانات خانگیشان است، اگرچه این موضوعات را به نحوی نقاشی کرد که طنینی کلیت یافته و عام پیدا کردند.
شاید مسیر او را بتوان حرکت از مشاهدهی صحنههای محلی تا تجسم تصاویری هستی شناختی و انسانی تعبیر کرد. مطالعهی نقاشی او نشان دهندهی امکانات بالقوهی رئالیسم و اهمیت کار صبورانه و طولانی در یافتن نگاه شخصی است. مقالهی اول با عنوان «الکس کلویل؛ آرامش»، پیش از طوفان» این پرونده شامل اطلاعات زندگی نامهای و برشمردن برخی از ویژگیهای اساسی کار اوست. مقالهی دوم با عنوان «سبک و تکنیک در آثار الکس کلویل»، به سبک و تکنیک در کار او میپردازد. مقالهی سوم به قلم مارک چیتهام با عنوان «جهان، اثر و هنرمند: كلويل و اشتراك بینایی»، با تکیه بر گفتههای خود نقاش، تحلیلی از نشانههای مرموز آثار او و نقش مخاطب در فهم آنها ارائه میدهد.
مقالهی چهارم با عنوان «الكس كلويل، ادای حقمطلب درباب واقعیت» به قلم دیوید هوز، مقایسهی تطبیقی آثار کلویل بانورمن راکول امریکایی است. تا از دل این مقایسه تفاوت مفهوم عدالت در کانادا و در امریکا را نشان دهد. و مقالهی پنجم با عنوان «تأملاتی در باب بودن واخلاق: هنر اگزیستانسیالیستی الكس كلويل»، به تاثیر فلسفهی غالب پس از جنگ جهانی دوم یعنی اگزیستانسیالیسم برهنر کلویل میپردازد.
جهت مطالعهی مقالاتِ این فصل، به بخش «مقالات مرتبط در فصلنامه»، در انتهای این صفحه مراجعه کنید.