از متن مقاله:
هیچ خلقی نمیتواند در خلأ صورت پذیرد. هر نوشتنی بازنویسی است و هر آفرینشی بازآفرینی است؛ بنابراین هنگامیکه از سبک یا خلاقیت فردی سخن میگوییم مرادمان کنفیکونکردن و بیرونآوردن چیزی تماماً نوظهور از درون کلاه شعبدهبازی نیست. تمامی خلاقیتها خلاقیت مینور یا جهشی در پدیدهای پیشاپیش موجود هستند؛ سبک فردی هم چیزی جز گزینشی هوشمندانه از میان گزینههای موجود یا ترکیب و چیدمان جدید در زیستجهانمان نیست. در این یادداشت کوتاه میخواهیم بار دیگر بر اهمیت روایتهای فردی و سبکهای متمایز تأکید کنیم.
تعریفی که از هویت خود داریم در گروی کارکرد حافظه و عمل روایت است؛ درواقع فهمی که از خود بهمثابهی موجودی منسجم و وحدتیافته داریم توهمی بیش نیست. دانیل دنت مفهوم «خود» را مرکز ثقل روایی مینامد؛ تصوری که ما از خودِ درونیِ همواره ثابتمان داریم داستانِ وهمیِ سودمندی است که مغزمان برای کمک به حفظ بقا در اختیارمان میگذارد. بهاین منظور هر لحظه از تجارب حسانی ما تعریف موقتی از «خود» را شکل میدهند و در حافظه ثبت میشوند. در هر بار تأمل آگاهانه، روایتی زبانی این خاطرات مجزا را به هم پیوند میدهد و فهم یکپارچهی ما از خود را پدید میآورد. هر پدیدهای در جهان اطراف که در نقش یک یادیار خاطرهای را زنده کند به مغز در تعریف و بازتعریف مفهوم خود، تعیین ارزشهای شخصی و ثبت تجارب زندگی یاری میرساند. هویت متمایز و یکهی تکتک انسانها تا حدی در گروی تعامل آنها با اشیای متفاوت و متمایزی است که آنها در طول زندگی برمیگزینند و در کنارشان زمان را سپری میکنند. ما جهان خود را شکل میدهیم و درعوض محیط اطراف با تأثیرگذاشتن بر شیوهی حیات ما هویتمان را میسازد.
اشیایی که جهان ما را میسازند میتوانند بگویند ما کیستیم، کجا بودهایم و حتی چه خواهیم شد. مارسل پروست در در جستوجوی زمان ازدسترفته بهبهترین نحو تأثیر اشیا بر صورتبندی هویت ما را بیان کرده است: «در چیزها اثری از چشمانی که نگاهشان کردهاند باقی است… اگر چیزی را در گذشته دیدهایم دوباره ببینیم، با نگاهی که به آن انداختهایم همهی تصویرهایی را که در گذشته آن را میآکندند به ما بازمیگرداند. زیرا چیزها… همینکه نگاهشان کنیم در درونمان بهصورت چیزی غیرمادی همانند همهی نگرانیها و حسهایی درمیآیند که در زمان دیدنشان داریم و بهنحو جداییناپذیر با آنها میآمیزند.» («زمان بازیافته»، ص ۲۳۲) بهعبارتی برخی اشیا اشیای زندگینامهای یا استعارههایی هستند که فرد خود را با آنها بازتعریف میکند؛ سرنخهایی هستند که تاریخ و تجارب و روابط فرد را نشان میدهند. این یادیارها تجسم عینی افراد، تجارب و خاطراتی از گذشتهاند …