بخشی از متن:
رابرت روزنبلوم: من هیچ دورهای را نمیتوانم تصور کنم که علائق همگانی به اندازه زمان حاضر معطوف به هنر بوده باشد.
معمولاً قضیه اینگونه بود من دارم راجع به موقعیت نیویورک در اوج شکوفایی آبستره اکسپرسیونیسم صحبت میکنم که هنر به ویژه هنر معاصر را مخاطبانی میدیدند که تو میتوانستی با انگشتان دو دستت آنها را بشماری ولی حالا یک جماعت عظیمی منتظرند که هر هنرمند جدیدی را قاپ بزنند تازه صحبت دیدارهای چندین و چندباره از نمایشگاههای مرور بر آثار هنرمندان میانسال یا شناخته شده و اسم و رسمدار به کنار اگر صرفاً از دیدگاه آماری هم بخواهیم در نظر بگیریم کمیت افرادی که به ویژه در نیویورک درگیر هنرند کسانی که با عجله از این گالری به آن گالری میروند و به همه نمایشگاههای موجود سر میزنند حیرتآور است.
به نظر من تأثیر اصلی این مسأله هیچ ربطی به پالودن زندگی مردم رهانیدن جان آنها یا مسائلی از این دست ندارد احتمالاً تأثیر اصلی آن پر کردن وقت مردم است چون حالا اوقات فراغت بسیار زیادی برای فعالیتهای فرهنگی وجود دارد که قرار است نقش مثبت و والایی هم برای ما داشته باشند تأثیر دیگر آن هم پول است که تولید میشود چون کل چشمانداز بازار جهانی هنر در حال حاضر را میتوان به خوبی به عنوان شبکهای از سرمایهها در نظر آورد تعداد افرادی که در سرتاسر دنیا به خرید و فروش و مبادله این گونه چیزها مشغولند قطعاً با هر آنچه که در طول تاریخ هنر به عنوان تجارت وجود داشته است غیر قابل مقایسه است.من فکر میکنم که این شرایط مثبت است گرچه خیلی جالب بود که بگوییم ون گوگ و پیکاسو گاهی داشتند از گرسنگی میمردند.