بخشی از متن:
شاید بتوان جادههای مهرداد افسری را یکسره در سنت عکاسیِ جادهای گنجاند. نوعی از عکاسی که به نحوی با ژانر کلاً عکاسی مستند پیوند میخورد اما برخلاف گرایش مسلط در عکاسی مستند به شدت شخصی است. چندان دغدغهی تولید پیامی صریح و آشکار را ندارد و چندان در بند بازنماییِ واقعیت اجتماعی نیست. نمود نگاه شخصی در عکس جادهای، بیهیچ تأملی مرا به یاد رابرت فرانک میاندازد. آزادی از بند بازنمایی دقیق واقعیت مشخص، عکسهای همیش فولتون را به خاطرم میآورد. آثار جادهای این دو در یک ویژگی سوم شریک هستند و آن جنبهی رازورزانه و شاید شاعرانهیشان باشد.
این سه ویژگی حضور نگاه شخصی، آزادی از بند بازنمایی عینی و منش شاعرانه را آشکارا در عکسهای مهرداد افسری میتوان دید. جادههای او جادهی معینی را نمینمایانند و ما را از جایی به جایی دیگر نمیرسانند مبدأ و مقصد در عکسهای افسری پیدا نیست تنها مکانی که در این جادهها در خیال من ساخته میشود «خانهی ابری» نیما است. جاده در جسمانیتش سنگ و خاک و آسفالت برجسته میشود و همین سویه راه جاده را فرو میشوید. به گمان من دو مشخصهی بارز در این مجموعه وجود دارد یکی توجه عکاس به جنبههای صور بازنمنایی عکاسانه که خصوصاً در جایگاه و زاویهی دید دوربین جلوه کرده است در بیشتر عکسها – و نه در همهشان – دوربین با زاویهای باز و از ارتفاعی پست جاده را میبیند و دیگری درونمایهی آن است. در همهی این عکسها انگار که عکاس با خودرو و دوربینش و از این سه، تنها گهگاه گوشهای از خودرو و یک جا تمام خودرو را میبینیم تنها در جادهای از بیجایی به بیجایی دیگر میرود. …