معرفی مقاله:
در این گفتوگو منصور براهیمی، آریاسپ دادبه و ایمان افسریان به بحث دربارهی مقالهی «نیستانگاری نابخردی» به قلمِ آریاسپ دادبه در شمارهی تجدد (شمارهی ۱۸ حرفه: هنرمند) پرداختهاند. آنها ابتدا به تفاوت نگاه آریاسپ دادبه و جواد طباطبایی میپردازند که البته دادبه در نقطهنظرات خود بیتأثیر از آرای طباطبایی نبوده. اما در ادامهی گفتوگو به موضوعی بس مهمتر میپردازند. اینکه معنای سنت برای ایرانیان چیست؟ و معادل این مفهوم در فرهنگهایی همچون هندو و یا لاتین چه چیزی است؟ در این گفتوگو تلاش میشود تا شناختی بهتر داشت از این باور که معنای سنت در فرهنگ ایرانی تا چه اندازه مادی بوده و تا چه اندازه کیهانی. اندیشه و فرهنگ ایرانی در تقابل با نگاه غربیان، به مقولهی شرق، در کجا قرار میگیرد و آیا میتوان با درک عقل کاربردی و یا دقیقتر عقل دکارتی به معنایی جامعتر رسید؟ معنایی که فرهنگ گذشتهی ایرانی را به فرهنگ امروزی متصل کند.
بخشی از متن:
منصور براهیمی: تصویری که این روزها زیاد به خورد ما داده میشود چنان است که گویی جامعهی ایرانی پیش از تجدد و قبل از نفوذ غرب سراسر به معنویات مشغول بوده و همهی امور دنیای آن روزگار با ارزشهای معنوی سنجیده میشد. احتمالاً این همان تصویر رؤیایی و خیالپردازانهای است که غربیها از شرق آرمانی تولید کردهاند. و ما هم برای ارضای غرور جریحهدارشدهمان از تشبث به آن، لذت میبریم. مثلاً توجه کنید به خوانش معماری شهری اصفهان به مثابهی تصویر بهشت. این تصویری است که در آن زیست زمینی و دنیایی مردم نادیده گرفته میشود. گویی شهر و مردم آن فاقد نیازها و رویدادهای دنیایی بودهاند. اگر به متون فتوتنامهای بپردازیم و اندکی در آنها غور کنیم، میبینیم که آنها اگر واقعگرا نباشند، لااقل عقل معاش را به رسمیت میشناسند. با این که نوعی افراط در معنویگرایی در این رسالهها هم یافت میشود. اما میبینیم که در مجموع خرد زمینی را با علایق و خاستگاههای معنوی پیوند میزنند. و این پیوند آن قدر واقعبینانه است که در عین هماهنگی با ضرباهنگ زندگی قدما، عقل معاش آنها را به کلی فراموش نکند.
امروز هم ما به این عقل زمینی نیاز داریم. در فضاهایی انتزاعی ـ همچون مراکز تحصیل دانشگاهی ـ که در آنها عقل زمینی میتواند به صفر تقلیل یابد و مجرداندیشی میدانی برای تاخت و تاز پیدا کند. بهخوبی میتوان دید که چگونه این نوع معنویتگرایی حاد از حل و فصل ابتداییترین مسائل زمینی خود عاجز میماند تا حدی که به تعبیر عامیانه ـ نمیتواند تنبانش را هم بالا بکشد.
آریاسپ دادبه: اول اینکه ما «سنت» را در برابر چه کلمهای به کار میبریم؟ پدیدهای به عنوان «فرهنگ قدما» در همهی فرهنگها وجود دارد. ما اسمش را گذاشتهایم سنت که کلمهای است عربی و با «سِن»، همریشه است. به علاوه در حوزهی مفاهیم اسلامی هم معنی مشخصی دارد. سنت در دین اسلام بابی است غیر قابل تغییر که اصلاً مورد سؤال هم قرار نمیگیرد و یکی از منابع حقوق اسلامی است. سنت چیزی تقریباً معادل «جاویدان خرد» در فرهنگ باستانی ایران است. امروز این واژهی سنت با ابهامات بیشمار در مقابل ما قرار گرفته و تضادی را به وجود آورده و گاهی نیز به جای مأثورات به کار میرود. اگر ما بخواهیم بدانیم که پیش از دورهی معاصر چه واژهای دقیقاً این مفهوم “Tradition” مسیحی را منتقل میکرده، شاید هیچ واژهای.
منصور براهیمی: لهستانیها حتی در شرایط مهاجرت، زایایی فرهنگی خود را از دست ندادند. آنها به جد، مدعی تقدم تلاشهای خود در شکلگیری آوانگارد اروپایی و تئاتر معروف به ابزورد هستند. این همان لهستانی است که تجربهی آشویتس را نیز از سر گذرانده است. لهستانیها، به زعم یان كات، عمق «شرایط انسانی را با تمام وجود تجربه کردهاند». این شرایط انسانی یا وضع بشری، همان نقطهی صفری است که در آن، جهان معنای خود را به تمامی از دست میدهد. انسان تمام تکیهگاههای سنتی و فرهنگی خویش را برای معنا دادن به جهان سست و بیبنیاد میبیند. و تنها عمل قهرمانی، تلاش یا جستجویی خواهد بود که بتواند به جهان معنا و نظمی قابل اتکا ببخشد. …