
معرفی مقاله:
این نوشتار به قلم مُنا زهتابچی به ژانر نقاشی واقعنما اختصاص دارد. نگارنده با اشارهای به پیشینه و سنت آن، به بررسی آن دسته از نقاشیها و نقاشان واقعنما میپردازد که به نظر میرسد بیشترین تأثیر را در شکلگیری سلیقهی عمومی ایرانیان طی هفتاد سال گذشته، داشتهاند. هدف از این مقاله تلاش برای شناسایی گروهها و عواملی است که بر این جریان تأثیرگذار بودهاند. نگارنده میکوشد از منظری جامعهشناختی به این پرسشها پاسخ دهد. مخاطبان نقاشی واقعنما چه کسانی بودهاند؟ کدام محلهها و خیابانها مراکز اصلی تجمع نقاشان این آثار بودهاند؟ مشتریان این نوع نقاشی چه افرادی بودهاند؟ انقلاب ۵۷ موجب چه تغییری در خریداران این آثار شد؟ موضوعات مورد علاقهی این مخاطبان چه بوده است و اکنون چیست؟
او بحث خود را با مقدمهای کوتاه دربارهی هنر نقاشی در روزگار ناصرالدینشاه قاجار و تحولات آن طی دهههای بعدی، آغاز میکند و با تأکید بر نقش کمالالملک و شاگردان او در شکلگیری و تداوم این تحولات، به رواج نقاشی واقعنما و اقبال آن میان ایرانیان میپردازد. او از یک سو تأسیس گالریهای فروش نقاشی در تهران که آنها را «گالری-مغازه-کارگاه» میخواند. سپس رواج آنها در سایر شهرهای بزرگ ایران همچون اصفهان و تبریز، و از سوی دیگر موج محبوبیت و فروش آثار نقاشان روس و ارمنی در تهران را از تأثیرگذراترین عوامل بر روند شکلگیری سلیقهی عمومی و محبوبیت نقاشی واقعنما میان ایرانیان میداند.
بخشی از متن:
آنچه در نوشته زیر پیشرو دارید، سیر نقاشی واقعگرایی و یا واقعنمایی در ایران نیست.(با اینکه در مواردی اشاراتی نیز به آن شده است. اصطلاح «نقاشی عامهپسند» و یا به طور کلی «نقاشی بازاری» تعریف دقیقی ندارد، نقاشی واقعنما از چه زمانی و تحت تاثیر چه عواملی شکل گرفت؟…