بحث شمارهی گذشته در مورد نسبت میان نقاشی انتزاعی و مفهوم معنویت را پی میگیریم، و آن را در جهاتی تازه بسط میدهیم. مقالهی اول مستقیماً با بحث شمارهی گذشته در ارتباط است. ما این مقالهی طولانی را به این علت در اینجا آوردهایم که در آن، ورای اشاراتِ کلی و مبهم، به تفصیل و بهگونهای مستند نشان داده میشود که چگونه در نزد چهرههایی چون کاندینسکی و موندریان، دیدگاههای باطنینگرِ ابتدای قرن و بهویژه ایدههای برآمده از اندیشهی تئوسوفی بهشکلی بیواسطه به استراتژی فرمیای بدل شدند که به تکوین نقاشی انتزاعی انجامید.
سه متن کوتاه پس از آن، نمونههایی از مهمترین متون و مدارکی هستند که در آنها سه تن از هنرمندان انتزاعگرای متعلق به دو نسل و دو سنت هنری متفاوت به توصیف مستقیم اهداف و پروژهی هنری/معنوی خویش پرداختهاند. نوشتهی موندریان در سال ۱۹۲۰ به نگارش درآمده و خود او در ۱۹۳۲ آن را بهترین متنی دانسته است که دیدگاههایش را در مورد پروژهی هنریاش به نمایش در میآورد.
روتکو و نیومن البته مستقیماً در چارچوب شکل خاصی از رابطهی میان معنویت و هنر انتزاعی که بیشتر مقالات شمارهی گذشته و مقالهی اول این شماره با آن در ارتباطند قرار نمیگیرند؛ اما بحث هر دوی آنها با مفهوم عامتر معنویت و درونگرایی، چنانکه در یادداشت ابتدای بخش شمارهی گذشته از آن سخن گفتیم، مرتبط است. متن روتکو نخستین بار در سال ۱۹۴۷ چاپ شد، و مقالهی نیومن در دسامبرِ ۱۹۴۸، و هر دوی آنها از آن پس به اشکال مختلف محل مراجعه بودهاند. اما متن آخر مقالهای تألیفی است که در آن ایمان افسریان کوشش کرده است با اتکا به دریافت عامتری از مفهوم معنویت و معنویتگرایی، قرائتی انتقادی از برخی از سرفصلهای تاریخ نقاشی و تاریخ فرهنگی ایران معاصر ارائه کند.
.
مطالعهی مقالات این بخش:
«فرا رفتن از عالم مرئی: نسل پیشگامان هنر انتزاعی» سیکستن رینگبوم / بتی آواکیان
«مغروق عالم معنا؛ یادداشتی در باب معنویت در هنر معاصر ایران» / ایمان افسریان
«سه گزاره از هنرمندان» / ترجمه: مجید اخگر