میلاد رستمی در این مقاله به چند مجموعه عکس از محمد غزالی پرداخته است. به اعتقاد رستمی، غزالی در عکسهایش، اغلب چنان منظرهی سادهای را پیشِروی بیننده میگذارد که میتوان سَرسریاش گرفت. از این دید، منظره نه جذابیتی توریستی یا زیباشناسانه دارد و نه ثبت اتفاق ویژهای است. اما منظرهنگاریهای او کارکردهای زیرپوستی رابطهی عکس و شهر را در بافتی شخصی، سیاسی، فرهنگی، و اجتماعی میتَنَد و امکان اندیشه به عکس را نه در شکلی مقهورکننده که با روایتی همراه بیننده پی میگیرد. از اینرو وجه آماتوری و نقش اتفاق را به عنصری بنیادین در دیدن منظرهی شهری بدل میکند. میتوان گفت که محمدغزالی از آن دسته عکاسانی است که شهر در عکسهای او عنصری حیاتی دارد. رستمی در این یادداشت با نگاهی به سه مجموعهی جای سر خوبان، تهران کمی مایل به راست، و بد و بدتر به منظره و البته دقیقتر به تهران در عکاسی غزالی میپردازد و کارکرد شهر برای عکاسی او را میشکافد.
بخشی از مقاله:
محمد غزالی به معنی دقیق کلمه یک عکاس مفهومگراست. عکسهای او بدون دادههای کلیدیای چون نحوهی عکاسی و فرایند تولیدشان چیزی بیش از عکسهای سردستی و در بیشتر موارد پُر ایراد (از نظر تکنیکی) نیستند. او در مسیر کاریاش هرچه جلوتر آمده به عکاسی بهمثابه کاری تخصصی بیشتر شَک کرده و نقش خودش در پس دوربین را کمرنگتر کرده است. این مورد در مجموعههای آخر به شریک کردن مخاطب غیر عکاس در تولید عکس انجامیده. شریکی که گاه ابزار اولیهی دیدن را هم ندارد. از اینرو نقش انتخاب قاب برای دیدن چیزی مشخص، کماهمیتتر از ثبت لحظهای از منظرهی پیشروست.
مجموعهی تهران کمی مایل به راست، در سالهای ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۲ عکاسی شده و مجموعه پولارویدهایی است که غزالی از خیابانهای تهران گرفته است. عکاس درست وسط خط جداکنندهی خیابانهای دوطرفه ایستاده؛ در مرز راست و چپ خیابان. خطکشی خیابان نیمهی پایینی همهی فریمهای این مجموعه را شکل داده و مَجازی از قانون را در زندگی شهری مؤکد میکند. کف خیابان بخشی از این عکسهاست؛ بستری برای عمل سیاسی. پولارویدهای این مجموعه فاسد بودهاند و به علت نقص فنی بخشی از آنها سوخته است. این اتفاق با انتخاب عکاس همسو شده و چیزی که در نهایت ثبت شده عکسهایی است که اغلب بخش چپ آنها سوخته و بخش راست واقعیت را بازنمایی کرده است. در تهران کمی مایل به راست، شهر خودِ سیاست است و استعاره در دل خیابان یا بهتر بگوییم فیلم پولاروید نفوذ کرده است. واقعیت سیاسی در ساز و کار ثبت تصویر رسوخ کرده و وحشت و سرخوردگی کنترل سیاسی را دلالت میکند. اما با وجود اشارههای سرراستی که این مجموعه دارد اگر نقش آینه را در خوانش آنها فراموش کنیم توانایی تفسیریشان را کمبنیه میکنیم و بیانشان را هدفمند. واقعیت دوربین با جهان بیرون کمی تفاوت دارد چون میدانیم تصویر برای ثبت شدن آینه میشود. هرچند ممکن است بعضی از دوربینها از این مکانیزم تبعیت نکنند اما این دانش عمومی در مورد عکاسی دلالتهای ذهن را به سوی فهمهای متفاوت میبَرَد.