بخشی از متن:
در سال ۱۹۹۸ رابرت هیوز از لوسین فروید به عنوان «بزرگترین نقاش رئالیست معاصر» نام برد. پذیرش این ادعا با ناباوری همراه بود. چرا که در دنیای به شدت سورئال و سوپررئال حاضر چگونه ممکن است هنوز نقاش رئالیستی باقی باشد؟ تعریف مفهوم واقعیت در عصر مدرن به شدت مبهم است. نیچه مفهوم «دنیای واقعی» را بعنوان توهمی بورژوائی شناخته و آن را کاملاً رد کرد.
زیگموند فروید، پدربزرگ لوسین، به این مفهوم پایانی قطعی بخشید. اینشتین با ارائهی فرضیه نسبیت به طور کامل بنیان محکم جهان را واژگون ساخت. تجربهی مدرنیته پیوند بسیاری از انسانها را از خود و جامعهشان گسست. از آن زمان به بعد، در نقاشی، انتزاع و تحریف صورت واقعیت تنها طریق ممکن و راستین برای بیان همهچیز تلقی گردید.
لقب «بزرگترین نقاش رئالیست معاصر» نشان میدهد که لوسین فروید سرسختانه از تأیید و پیوستن به برخورد انتزاعی با واقعیت سر باز زده است. اما این مطلب همینطور اشاره دارد به دشوار بودن عمل خطیری که لوسین فروید به عهده گرفته. قبل از اینکه لوسین فروید بتواند خود را بعنوان یک رئالیست بشناساند باید در خصوص معیار و تعریف مناسب مفهوم واقعیت یک بازنگری داشته باشد. هنر لوسین فروید هنری است آکنده از ظرافتهای کلاسیک که مشاهدات عینی را میتواند به دقت مورد مطالعه قرار دهد بگونهای که بتواند هر تار موی فرانسیس بیکن را در پرترهی ۱۹۵۲ از این هنرمند ببیند. هربرت رید او را انگر فلسفه اگزیستانسیالیزم نامید.
لوسین فروید حقیقتگویی را یک ویژگی مهم میداند. در نظر او حقیقت الزاماً نباید توصیفی باشد بلکه باید بدون تزویر و بهطور صادقانه گفته شود. لوسین فروید عمداً عناوین توصیفی را از کارهایش حذف کرده است. در نظر او عناوین آثار فقط به منزله وسیلهای برای تشخیص نقاشیها از یکدیگر هستند و او کاربرد دیگری برایشان قائل نیست
حیوان عریان، و غیر آرمانی با عالیترین تمرکز بر جوهرهی جسمی
لوسین فروید علاقهای ندارد تا به کارهایش جنبه رمزگونه و سمبولیک ببخشد. این دیدگاه در برخوردش با بدن انسان مشخص است. او میگوید من از آدمها نقاشی میکنم نه بخاطر ظاهرشان، و نه کاملاً به رغم ظاهری که دارند، بلکه به دلیل آنکه آنگونه هستند. فروید متهم شده است به اینکه چهرهها و اندامهای غیرعادی و بیقواره را بعنوان مدل انتخاب میکند. اما او در واقع جنبه غیرعادی امور عادی را بطرز بارزتری نشان میدهد. دیدگاه سرد فروید هرآنچه را که به تصویر میکشد با اضطرابی مرگبار میپوشاند گوشت و تن انسان کپک زده و متعفن بنظر میرسد پوست تن شل و آویزان است. ظاهراً استخوانی در بدن وجود ندارد.
حیوان عریان، و غیر آرمانی با عالیترین تمرکز بر جوهرهی جسمی، این عبارتی است که با آن میتوان آثار لوسین فروید را تعریف کرد: و شاید همین بزرگترین میراث او برای نقاشی قرن بیستم بوده باشد. هرکسی میتواند آثار فروید را با دیدن حالت ساکن مدلهایش بشناسد. مدلها گاهی خوابیده و چنبر زده هستند. سر به عقب افتاده و یا بر اثر خواب عمیق لایههای پوست چانه و گردن روی هم قرار گرفتهاند. سر، عضوی گوشتین چون دیگر اعضای تن است و نه جایگاه روح و یا آگاهی انسان. سطح بیرونی تن حاکی از وجود رگهای متورم واریس و پوستی پر از لکه و پینه است. حتی باریک اندامترین مدلهایش منجمله خود هنرمند میتوانند به صورتی زمخت و با انگشتان پاهایی بیقواره تصویر شوند.
لوسین فروید آثارش را نه صرفاً از روی واقعیت بلکه همانگونه که خود تعریف کرده براساس واقعیت خلق میکند. این نکته توانایی او را در شکار کردن جنبه انسانی سوژههایش توجیه میکند. او خود میگوید: «مدلهای من در لباس انسانی ظاهر میگردند.» منتقد هنری نشریۀ آبزرور با نام بردن یکی از آثار لوسین فروید گفته بود که او داستان و یا سمبولیزمی را وارد اثر ساخته بود.