اصالت در هنر/هویت در هنر/فردیت در هنر معاصر/مرگ هنر/ جهانی شدن و بحران هویت/ بحران هویت در هنر

حقیقت و اصالت در هنر / ثمیلا امیرابراهیمی

بخشی از متن:

اگر بخواهیم سرزنش‌ها و انتقادهایی که متوجه هنر معاصر شده است را خلاصه و جمع‌بندی کنیم به چنین نظریاتی می‌رسیم: هنر معاصر کسل کننده است. کوچکترین احساس زیبایی‌شناسی را برنمی‌انگیزد. بی‌محتواست. به هیچ چیز شبیه نیست.به هیچ معیار زیبایی‌شناسی پاسخ نمی‌دهد. در آن هیچ‌گونه استعدادی دیده نمی‌شود. یک کالای بازاری است. هنری رسمی است که تنها به حلقه‌ی کوچکی از آشنایان آن محدود می‌شود. از مردم جدا است و آن‌ها را درک نمی‌کند. نظریه‌هایی روشنفکرانه و شگردهایی برای پوشاندن و مخفی کردن «تهی» است. هر چیز هست و هیچ‌چیز نیست. قیمت بعضی از این آثار در رابطه با استعداد یا مهارتی که در آن به کار رفته غیر عادلانه است.

بدون شک چنین سؤالات و انتقاداتی برای بسیاری از هنردوستان جهان مطرح شده است. از آن‌جا که کشورهای غربی مدت‌هاست کانون و سرچشمه‌ی هنر نوین جهانی به شمار می‌آیند اغلب هنرمندان جهان معمولاً تازه‌ترین اتفاقات هنری را در سرمشق غربی می‌جویند. آنها با این آرزوی پنهان از آن دنباله‌روی می‌کنند که هنر ایشان هم روزی همدوش این سرمشق وارد تاریخ هنر جهانی شود در چنین شرایطی هنگامی که کارشناسان و منتقدین هنری غرب از «بحران در هنر»، «مرگ هنر» و «پایان تاریخ هنر» دم می‌زنند، دیگر تکلیف بقیه‌ی جهان معلوم است.مفاهیم مهمی چون «اصالت در هنر» و «حقیقت» که معمولاً در گذشته همچون سنگ محکم «هنر واقعی» به کار می‌آمدند پیش از این نیز دستخوش تغییر و تحول قرار گرفته‌اند. اما هرگز مانند امروز مهجور و بی‌ارزش نمی‌رسیدند. باید ببینیم چه حادثه‌ای در شرف تکوین است. شاید بار دیگر در دوران تعیین کننده‌ای قرار گرفته‌ایم که معنا و کاربرد این کلمات در حال تغییر است و نه ذات و گوهر هنر.

بشر هنر را نیز همچون زبان برای پاسخگویی به نیازهای خود اختراع کرد. تاریخ ثبت اولین هنرها به ۴۰ هزار سال پیش می‌رسد و با توجه به تاریخ اختراع اولین ابزارها که به دو ملیون و پانصد هزار سال پیش برمی‌گردد، این تاریخ نشان دهنده‌ی آن است که هنر، اختراعی تقریباً جدید است. هنر دوران‌های اولیه، آفرینشی جمعی و نوعی بوده است و نه فردی. آن‌ها تجلی اراده‌ی جمعی و تاریخی بودند و هویت جمعی و قبیله‌ای انسان را منعکس می‌کردند بارت خاطر نشان می‌کند:

در جوامع قومی، مسئولیت روایت، هیچگاه وظیفه‌ی فرد انگاشته نمی‌شد. روایت، کار یک منجی، جادوگر یا واسطه بود که همواره نه «نبوغ» بلکه اجرای وی  می‌توانست مورد تمجید قرار گیرد. نویسنده چهره‌ای امروزی و محصول جامعه‌ی ماست.ویژگی مهمی که اصالت در هنر آن دوران را تضمین می‌کرد، وفاداری به قراردادها و الگوهای تکراری و ثابتی بود که هنر یک دوره‌ی تکامل تاریخی بشر را مشخص می‌کرد. اصالت در هنر این دوران همواره با تضمین صحت و اعتبار تاریخی بودن آن ثابت می‌شد. تنها از دریچه‌ی نگاه امروزی است که هر نوع ابداع فردی در این الگوها اهمیت خاص به خود می‌گیرد.»  بی‌آنکه کسی کوچکترین سؤالی در خصوص هویت پدید آورندگانشان مطرح کند ارزشگذاری می‌شدند. گمنامی پدید آورنده هیچ اشکالی به وجود نمی‌آورد زیرا صرف قدمت متون، شأن و منزلتشان را تضمین می‌کرد.»

تا دوران طولانی معنای اصالت در هنر به همین هویت جمعی برمی‌گشت. حتی امروز آنچه که هنرهای ملی یا سنتی یک قوم و ملت را تشکیل می‌دهد به همین معنا «متمایز» و «اصیل» شمرده می‌شود. …

سبد خرید ۰ محصول