این جستار کوتاه به گفتهی نگارندهی آن عصارهای از دیدگاهها و تجارب مرتضی ممیز است. عنوان آن نیز برگرفته از سرفصل درسی ممیز در مقطع کارشناسی ارشد تصویرسازی به عاریت گرفته شده است. موضوع محورین این نوشتار سهم تصویرسازی در ترجمهی ادبی است. «در تصویرگری آثار ادبی، اعم از شعر و داستان و سایر قالبها و خصوصاً در حوزهی ادبیات کودک و نوجوان، اشارات هنرمندان تصویرگر که علیالظاهر از چهارچوب متن خارج بوده و گاه به نظر ساز خود را مینوازد، تا چه حدی در حوزه اختیارات طراح یا تصویرگر بوده؟ و استقلال و یگانگی متن ضمن شاخ و برگ دادن هنرمندانه تصویرگر، تا کجا در معرض خدشه احتمالی قرار میگیرد؟»
نگارنده ارتباط میان متن و تصویر در تصویرگری ترجمه متون ادبی را میکاود. او تلاش میکند به پرسشهای فوق پاسخ دهد. به گمان او، این شاخه از تصویرگری به نوعی اقتباس و برداشت غیر مستقیم، و منعکس کنندهی ذهنیت هنرمند در مواجهه با متن است. که دربردارندهی تلقی شخصی هنرمند از متن از منظر انتخابی اوست. نگارنده همچنین گذاری اجمالی بر اهمیت مخاطبشناسی و انتخاب زاویه دید دارد. چندین نکتهی ضروری نیز دربارهی تعامل میان متن و تصویر را شرح میدهد.
(فهرستی از اصطلاحات هنری به زبان انگلیسی)
بخشی از مقاله:
برای اهل ذوق و قریحه، ناگفته پیداست که ترجمه ادبی بعضی از آثار شاخص، به دلیل مهارت و دانش مترجم از یک سو و هوشمندی و دیدگاه ارزش مدار وی به عنوان (شاخص یک اثر هنری که فراتر از تولیدی صلب و انعطاف ناپذیر ارزیابی میگردد) از سوی دیگر منجر به خلق و شاید باز آفرینی آثاری میشود که پیش از این در تلاشهای موازی توسط دیگر مترجمان (از همان زبان مبدأ ) بی هیچ چاشنی و حلاوت درونی و شاید در حد رعایت نکات ضروری و قراردادی ترجمه – گاه حتی در حد ترجمه تحتالفظی متون – باقی مانده و آنچه که به عنوان اثر ترجمه شده به جامعه ادبی ارایه میگردد، فاقد جلوه روح جاودانگی بوده و از هرگونه ارزش والای هنری، تهی.
قطعات ادبی و شعر به زعم بسیاری از کارشناسان اصولاً و ذاتاً ترجمه ناپذیراند. چرا که ترجمه شعر -به طور اخص- قابلیت بیان ظرافتهای زبانی و معانی درونی پیچیده زبان اصلی را به طور دقیق ندارد. مگر در موارد استثنایی و آن هم به مدد هنر مترجمی. مترجم ضمن تسلط کامل به هر دو زبان به ماهیت ساختاری اثر، سبک و لحن شاعر اشراف کامل داشته و گاه با در نظر گرفتن جانب احتیاط و امانتگریزی به قابلیت های کاربردی زبان فارسی زده و در همین چهارچوب از ترجمه نعل به نعل، به حوزه نقل به مضمون وارد شود.
حال، سؤال اصلی اینجاست که آیا در تصویرگری آثار ادبی، اعم از شعر و داستان و سایر قالبها و خصوصاً در حوزه ادبیات کودک و نوجوان، اشارات هنرمندانه در تصویرسازی که علىالظاهر از چهارچوب متن خارج بوده و گاه به نظر ساز خود را می نوازد، تا چه حدی در حوزه اختیارات طراح یا تصویرگر بوده؟ و استقلال و یگانگی متن ضمن شاخ و برگ دادن هنرمندانه تصویرگر، تا کجا در معرض خدشه حتمالی قرار میگیرد؟ …