اثری از ماریو جاکوملی / فرشید آدرنگ

بهانه / فرشید آذرنگ

بخشی از متن:

ماریو جاکوملی عکاس اهل ایتالیا بود. او با الهام از آثار فیلمسازان همچون روبرتو روسلینی و ویتوریو دسیکا در خیابان‌های ایتالیای پس از جنگ پرسه می‌زد و متأثر از عکاس مشهور آن دوره، جوزپه کاوالی، به سبک شخصی خود با ترکیب‌بندی‌های جسورانه و تضادهای آشکار دست یافت. مرگش بهانه‌ای شد تا فرشید آذرنگ به یادش دست به قلم شود. زیرا که به زعم فرشید آذرنگ، مرگ هنرمند، یکی از بهترین بهانه‌ها برای نوشتن در مورد زندگی اوست.

هربار که عکس جاکوملی، “اسکانو، ۱۹۶۳” را می‌بینم، همیشه به یاد “استیون” جیمز جویس می‌افتم، “تاکو کوچولو همو بود…” و این پسر بچه برای من درون این کادر، نوعی زندگی ادبی دارد. از هر شخصیت واقعی برایم زنده‌تر است. شاید همین تداعی و احساس، موجب شده که به واسطه‌ی این پسربچه، جاکوملی را عاشقانه دوست داشته باشم؛ تا اینکه قرار شد به بهانه‌ی مرگش، در موردش بنویسم (البته با تأخیری نسبتاً طولانی، و با هراس از اینکه چنین نوشتاری، شاید دیگر مرا از جاکوملی، این پسربچه و باقی آثارش دور کند، و برای همیشه).

زیرا مرگ هنرمند، یکی از بهترین بهانه‌ها برای نوشتن در مورد زندگی اوست. گویا تنها با مرگ است که انسان به انسانی کامل تبدیل می‌شود. و نه با علم و اخلاق و فضیلت. انسان اخلاق‌مدار، اگر نمیرد گویی هنوز کامل نیست. گویی توسط مرگ. نقطه‌ی پایانی بر زندگی و تحول صوری و معنایی آثار هنرمند قرار می‌گیرد. و این آثار حیات خود را دیگر نه به او، بلکه به ما (مخاطب) وام‌دار و وابسته‌اند. با مرگ هنرمند، ظاهراً گفته‌های ما چیزی نخواهد داشت که از آن بترسند، چیزی به نام آینده؛ لذا از مخاطره‌ی پیش‌گویی رهایی می‌یابند و در بقایای گذشته به‌دنبال روح سرگردان هنرمند می‌گردند.

سبد خرید ۰ محصول