بخشی از متن:
در میان آثار پیتر هِنری اِمِرسون، این عکس را دوست دارم. نه فقط بهخاطر خودِ عکس که شاید این علاقه، نتیجه مجموعهای از عوامل مانند شرح حالِ خالقِ اثر نیز باشد. کسی که در قرن نوزدهم آنقدر شیفته عکاسی شده بود که بهخاطرش، شغل جراحی خود را ترک کرد.
در نگاه اول، عکس سادهای است: حیاطی سنگفرششده، مردی با پیپ بر گوشه لب، نشسته بر چارپایهای و مشغول تمیز کردن تلسکوپ یا دوربین تک چشمی. دختری ایستاده در گوشه دیگر حیاط، سر به زیر و مشغول بافتنی خود.
امرسون در مقطعی از زندگی خود به تیپنگاری از زندگی روزانه مردم برخی مناطق روستایی انگلستان علاقهمند شده بود. در برخی دیگر از عکسهای او، بدون توجه به عنوان عکس، به راحتی میتوان به شغل یا موقعیت خاص افراد پی برد. به عنوان نمونه، عکسی با عنوان A Dame’s School دارد که کلاس درس کوچکی را با معلمه مسنی نشان میدهد. یا عکسی دیگر با عنوان Confession که صحبت یک مادر و دختر را ثبت کرده است. اما در عکس ماهیگیر، بدون توجه به عنوان عکس، شغل مرد به سادگی مشخص نمیشود. شاید نکته کلیدی همان دوربینی باشد که در دست مرد است. جالب آن که همه این عکسهای فوق الذکر کارگردانی شدهاند و حتی لوکیشن چند عکس او همین حیاط کوچک سنگفرش شده است. این عکس با آن که کارگردانیشده است اما بیشتر خود را به صورت انتقال یک لحظه گذرا از زندگی نشان می دهد. یک لحظه از زندگی طبقهای از مردم که ۱۳۰ سال پیش در انگلستان زندگی میکردهاند. وجود آن دختر در گوشه حیاط، در عکسی که هدفش نوعی تیپنگاری بوده است، شاید خیلی متناسب به نظر نیاید اما یکی از عواملی که باعث شده تا عکس، مستندتر از آنچه که هست به نظر آید، وجود همان دختر است که داستان عکس را به نوعی کامل و طبیعی کرده است. …